tag:blogger.com,1999:blog-148574052024-03-07T13:01:25.375+09:00داستان زندگیUnknownnoreply@blogger.comBlogger117125tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-65508037651451168172011-05-09T17:13:00.000+09:002011-05-09T17:13:06.826+09:00بزرگ شدیم<div dir="ltr" style="text-align: left;" trbidi="on"><div dir="rtl" style="text-align: right;">آدم یه موقعی دیگه باورش میشود که بزرگ شده و دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. سه سال گذشته و باور کردنش سخت است... از آخرین زمانی که گذاشتم برای نوشتن اینجا. دو تا کشور عوض کرده ام ، کارم را عوض کرده ام و حرفه ام را هم... و صد البته خودم را.</div><div dir="rtl" style="text-align: right;">این را داشته باشید تا این یکی دو هفته هم بگذرد. بعدش درست و حسابی میایم سراغتان.</div></div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-79111076882250595132008-01-09T19:17:00.000+09:002008-01-09T19:39:29.084+09:00سال نو مبارک<div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">بعله دوهزار و هشت هم از راه رسید و من کم کم وارد دهمین سال دوری از ایران میشم... همیشه این روزها حال و هوای خودشو برام داشته. با اینکه اتفاق خارق العاده ای تو ژاپن نمی افته ولی تعطیلی همیشه برام مزه خودش رو داشته<br />این روزها دمق هستم سر مسئله ایرانی بودن و اینکه هر روز بیشتر حس میکنم رفتار دور و وریها داره نسبت به ما ابرانی ها عوض میشه. با اینکه شرکت خارجیه و توش همه جور ملیتی پیدا میشه ولی قوانین آمریکا حاکم هستن و این اواخر سخت گیری ها بیشتر هم شده. من جمله اینکه مثلا یه آمریکایی به هیچ عنوان نباید یه ایرانی رو کار آموزی بده یا حتی یه خارجی که میخواد بره ایران کار کنه... چند نفر راه افتادن دور و ور دنیا تو مرکزهای مختلف برای اینکه قوانین جدید رو به همه پرزنت کنن... بارها شده که یه آمریکایی میخواد یه جلسه کارآموزی بذاره و اول جلسه خواسته هر ایرانی تو اتاق هست پاشه بره بیرون... الان آمریکایی ها از ترسشون سلام و علیک درست و حسابی هم نمیکنن. اگه فقط آمریکایی ها بودن مشکل اونقدر نبود ولی کم کم حس میکنی همه یه جورایی فرق کردن. چون این قوانین مال تمامی گرین کارد دارها و خارجی های مقیم آمریکا هم هست...<br />به همین دلیلها هم ما داریم فرصتها مون رو از دست میدیم. و نگرانیم اینه که دور و وریهایی که با من شروع کردن با سرعت رشد کنن و من به خاطر ملیت نتونم.<br />نمیدونم تا کی باید قوانین دنیا روی ملیت آدمها برای سرنوشتشون تصمیم بگیره. ملیتی که هیچکس انتخابش نکرده... نه اون آمریکایی و نه من ایرانی... واقعیت دنیا اینه که راهی جز حل این مسئله برای اینکه آدم حقشو بگیره نیست...</span></div>Unknownnoreply@blogger.com5tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-91302858676112686302007-09-23T00:22:00.000+09:002008-01-09T19:40:01.049+09:00ニュースにだまされるな<div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">شبکه آساهی نیو استار برنامه ای داره به اسم : گول اخبار رو نخورید. من امروز برای اولین بار این برنامه رو دیدم و داشتم تمام مدت با خودم فکر میکردم چطور تا حالا ازش خبر نداشتم... واقعا یکی از اون برنامه هایی بود که تو دل آدم رو به تپش میاورد. در واقع یع میز گرد سیاسیه که موضوع اصلیش سیاستهای ژاپن و تا حدی هم آمریکا و اروپاس. بیشتر مسایل روز. امروز در مورد آبه، نخست وزیر سابق و کسی که احیانا جاش رو میگیره حرف میزدن. یکی دیگه از موضوعاتشون بحث در مورد جنگ عراق که داره به ایران هم کم کم کشیده میشه بود. یه مجری داره برنامه به اسم کاناکو که یه استاد دانشگاهه و کلی هم ظاهرا اطلاعات سیاسی داره و خیلی خیلی هم رک و کوبنده حرف میزنه. واقعا تا حالا یه همچین برنامه ای رو تو ژاپن و از ژاپنی ها ندیده بودم<br />برای اولین بار بود که خودشون خودشون رو (رسانه های عمومی) رو انتقاد میکردن که چرا وظیفه شون که اطلاع رسانیه رو انجام نمیدن و همه اش دروغ و چرند تحویل مردم میدن. کاناکو یه چند تا مقاله از بزرگترین روزنامه های ژاپن مثل مای نیچی یا نیکی بریده بود و زیر یه سری جاهاش خط کشیده بود و میگفت اینا دروغ محضه و این کسی که اینا رو نوشته از هیچی خبر نداره و باید از کارش بزارنش کنار و از این حرفها<br />حرف ذیگه ای که میزدن در مورد لایحا هی بود که اجازه داده به نیروی دفاع ژاپن که به ناوهای آمریکایی و اروپایی که تو افغانستان فعالیت میکنن سوخت رسانی کنه. این لایحه داره مدتش تموم میشه و به زودی باید تو مجلس رای گیری بشه که تمدیدش میکنن یا نه... تو این برنامه احتمال زیاد میدادن که دامنه فعالیت های این ناوها دیر یا زود به ایران کشیده میشه و اگه ژاپن بخواد سوخت رسانی رو ادامه بده ناخواسته وارد جنگ علیه ایران میشه و ژاپنی ها خیلی این تهدید رو جدی بگیرن چون جنگی میشه که به این راحتی ها تمومی نداره. و متفق القول بودن که اگه ما میخوایم از مهلکه بکشیم کنار الان وقتشه<br />یه لینک برنامه رو گذاشتم اینجا. اگه ژاپنی میفهمید و دلتون واسه یه برنامه درست و حسابی لک زده حتما به <a href="http://asahi-newstar.com/program/damasare/index.html">اینجا</a> سری بزنید</span></div>Unknownnoreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-80475408183867435502007-09-22T11:29:00.000+09:002007-09-22T11:34:15.989+09:00Hayley Westenra<object width="425" height="350"><br /><param name="movie" value="http://www.youtube.com/v/fraW1HmI_vI"></param><br /><param name="wmode" value="transparent"></param><br /><embed src="http://www.youtube.com/v/fraW1HmI_vI" type="application/x-shockwave-flash" wmode="transparent" width="425" height="350"></embed><br /></object><br /><object width="425" height="350"><br /><param name="movie" value="http://www.youtube.com/v/kQQSW35PrEY"></param><br /><param name="wmode" value="transparent"></param><br /><embed src="http://www.youtube.com/v/kQQSW35PrEY" type="application/x-shockwave-flash" wmode="transparent" width="425" height="350"></embed><br /></object>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-85025434618255199312007-08-07T17:49:00.000+09:002007-08-07T18:16:42.986+09:00روز مرگی ها و افکار من<div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">ملالی نیست جز دوری شما... و وقتی میگم ملالی نیست منظورم ملالی که ارزش پست نوشتن داشته باشه اس. وگرنه ملال که همیشه هست و ذهن من همیشه به دنبال بهترین راه حل<br />از وقتی باورم شده که منو به عنوان مهندس مکانیک استخدام کردن یه مقدار دارم به خودم میجنبم و چیزهای جدید یاد میگیرم که باعث میشه خیلی ناراحت نباشم. من جمله یاد گرفتن یه سری سافت ور من جمله انسیس که واسه خودش دنیاییه... اینقدر این اواخر برام جالب شده که دارم فکر میکنم استعفا بدم برم واسه انسیس کار کنم... البته شید اینجا نوشتنش جالب نباشه واسه یه سری، ولی به قول ژاپنی ها: شیتته رو هیتو وا شیتته رو... یعنی اونی که باید بدونه میدونه<br />این اواخر دارم به این فکر میکنم که واقعا من باید عمرم رو روی چه کاری بذارم. از اون موقع که مخمون کار کرد بهمون گفتن دکتر شو. ما هم خیلی که زور زدیم شدیم مهندس. فرستادنمون خیر سرش تیز هوشان! من هنوز موندم که چه فلسفه ای پشت اینکه تیز هوشان رشته های انسانی نداره هست. ما که تو دبیرستان بودیم همه سالها بجز سال چهارم ریاضی بود و بعد سال چهارم دیگه به خاطر کنکور هم که شده رشته تجربی هست. درست یادم نیست که اصلا انسانی بود یا نبود. الان دارم به این فکر میکنم که بی حکمت نیست که رشته های مهندسی و پزشکی مال جهان سومی هاس و رشته هایی مثل حقوق و مدیریت و یا اقتصاد دست آمریکایی ها یا بریتانیایی ها. حداقل در مورد آمریکا اینجوری میشنوم. در دنیایی که ما توشیم دایره تاثیر گذاری مهندس و پزشک قابل مقایسه با مدیرها یا منجرها نیست. تفاوت به نظرم سر چیزیه که این دوتا قشر باهاش سر و کله میزنن. مهندس با جزییات کار داره ولی منجر در مقام تصمیم گیری با کل مجموعه سر و کار داره. . اینکه ما از بچگی آدمهایی رو که حتما لیاقت و استعداد مدیر خوب شدن رو دارن، علاقمند به این رشته نمیکنیم واقعا جای تاسف داره. مدیریت هم مثل هر رشته دیگه ای تبحر میخواد و سیستمی که مدیرش خوب نیست با داشتن بهترین متخصص ها هم به نظر من هیچوقت موفق نمیشه. مدیریت در مقیاس کوچک میشه مدیریت یه شرکت، یا یه کلان شرکت، و در مقیاس بزرگ میشه مدیریت یه مملکت. اگه از خودتون نگذشته مو علاقمند هستین پیشنهاد میکنم حتما یه مقدار اطلاعات در موردش به دست بیارین و اگه هم نه به فکر مدیر بار آوردن بچه هاتون باشین</span><br /></div>Unknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-81709961698086955382007-07-09T18:17:00.000+09:002007-07-09T18:25:07.022+09:00残していいものは足跡だけ<div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">پریروز جای همه خالی رفته بودیم کنار دریا. از شانس خوب ما هم بارون گرفت، ولی الحق که بعد از مدتها شهر نشینی حال وهوای خاصی داره دریا... اینور و اونور تابلو زدن که آشغال هاتون رو با خودتون ببرین و کنار دریا نریزین. ولی این یکی دیگه شاهکار بود. روی یه تابلو بزرگ و خوانا نوشته بود<br /></span></div><div style="text-align: center;"><span style="font-size:130%;">تنها چیزی که اشکال ندارد کنار دریا بذارید و بروید رد پایتان است</span><br /></div>Unknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-66109489772384405842007-06-18T00:48:00.000+09:002007-06-18T11:22:50.821+09:00انرژی هسته ای از کجا آغاز شد<a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgjefolh07MIdOhwBN9OOWRbREN2v7faac8I44BbSP-PEdIARSAii6LZsMBwu34gCCsvPKnhhWUJYsy-lh7xxbGIaStVl4TO9QdcaZ1rEtJ8Ihyphenhyphenp_dIv8RBvr9Wc3npvUupLvGK/s1600-h/iran-prepares-to-restart-nuclear-plant.jpg"><img style="margin: 0px auto 10px; display: block; text-align: center; cursor: pointer;" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEgjefolh07MIdOhwBN9OOWRbREN2v7faac8I44BbSP-PEdIARSAii6LZsMBwu34gCCsvPKnhhWUJYsy-lh7xxbGIaStVl4TO9QdcaZ1rEtJ8Ihyphenhyphenp_dIv8RBvr9Wc3npvUupLvGK/s400/iran-prepares-to-restart-nuclear-plant.jpg" alt="" id="BLOGGER_PHOTO_ID_5077073359143846626" border="0" /></a><br /><div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">امروز شبکه آساهی برنامه مستندی در مورد تاریخ فعالیتهای هسته ای ایران و اینکه اصلا ریشه همه این جار و جنجالها به کجا بر می گرده داشت. برای من جدا از حرفهایی که میزد که در بقیه این نوشته بهشون اشاره خواهم داشت یه نکته جالب بود و اون اینکه با اینکه دولت ژاپن نوکر دست به سینه آمریکاس و همه این مسئله رو میدونن ولی مدیا تا حدی سعی میکنن بی طرفانه حقایق رو اون هم از دید دو طرف به گوش مردم برسونن و یه سری از برنامه ها که به ابتکار خودشون و با استناد به مدارکی که منتشر شده از طرف خود آمریکا هم هست ادعا هاشون رو (علیه آمریکا) اثبات میکنن<br /></span></div><div style="text-align: right;"><div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">شخصیت های اصلی این داکیومنتری محمد رضا شاه و فرد که رییس جمهور وقت آمریکا بوده و با تعجب فراوان دیک چنی که همون موقع (سی سال پیش) هم به طور مستقیم مسئولیت مذاکره با ایران رو بر عهده داشته بود. اون موقع که ایران حامی اصلی آمریکا در خاور میانه به شمار میومد و زمان، زمان پس از جنگ ویتنام برای آمریکا بوده، سیاست این کشور به جای حضور نظامی تو کشور های دیگه تقویت کردن قدرت نظامی کشور های دوست به منظور سرکوب یا ترسوندن کشور های غیر دوست بوده. و مخصوصا از وقتی روسیه تمایل خودش رو به داشتن رابطه خوب با دولت صدام در عراق نشون میده آمریکا هم روابطش رو با ایران تقویت میکنه. صحنه هایی از سفر نیکسون هم به ایران در کنار شاه رو نشون میداد... و جوونیهای دیک چنی که شاید اون موقع هم یکی از مهره های اصلی پشت پرده بوده</span><br /></div><span style="font-size:130%;">بعد از اینکه اروپایی ها که فرانسه و آلمان باشن به ایران میان و با ایران و شاه مذاکره در مورد ساخت نیروگاه اتمی رو آغاز میکنن، آمریکا که خودش رو از قافله عقب مونده میبینه از تمایل شاه به خودش شستفاده میکنه کار ساخت نیروگاه به اونها واگذار میشه و حتی با تقاضای شاه برای خرید پیش رفته ترین هواپیماهای نظامی آمریکا هم موافقت میشه. مدارک سری که از طرف سی آی اِی و بعد از اینهمه سال منتشر شده همه حاکی از این بود که شاه در همون موقع هم تمایل و قصد تولید سلاح اتمی داشته و آمریکا هم با وجود مطلع بودن از این قضیه با ساخت نیروگاه اتمی موافق بوده و حتی خودش پیش قدم شده. علتش هم شاید این بوده که با اعتمادی که به شاه داشتن و با تقویت ایران به عنوان قدرت اول منطقه میخواستن تسلط بر مابقی کشورها رو به دست بگیرن. کشورهایی که همه بدون استثنا بعد از این سی سال دوستهای مخلصش به شمار میرن!<br />اولین متخصصان ایرانی که در زمینه انرژی اتمی آموزش دیدن در واقع دانشجویانی بودن که در ام-آی-تی و به درخواست دولت آمریکا از این دانشگاه پذیرفته شدن. اینها نسل اولی بودن که به ایران برگشتن و توی این مسیر قرار گرفتن. حتی عکس سی سال قبل این گروه رو هم که عکس رنگ و رو رفته ای بود با همون موهای فر فری و پف کرده و شلوارهای دم پا گشاد که تو خیلی فیلمها و عکس های قدیمی زمان شاه دیده میشه نشون دادن<br />مصاحبه ای با یکی از ایرانی های کله گنده قدیم که آخرش نفهمیدم چه کاره بوده ولی از عکسهاش با شخص شاه به نظر میومد آدم کلیدی بوده ،داشتن که ادعا میکرد اونهایی که در حال حاضر گرداننده های سیستم اتمی ایران هستن در واقع نسل سومی هستن که توسط نسل دوم دانشجوهای فارغ التحصیل اِم آی تی تربیت شدن<br />نتیجه ای که برنامه نهایتا گرفت این بود که در واقع چیزی که آمریکا الان باهاش مخالفه و حتی به قیمت جنگ هم که شده میخواد جلوش بایسته خونه ایه که به دست خودش بنا شده ولی چون الان ایران کشور دوست به شمار نمیره حقی هم برای حتی استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای براش قایل نیست. این سیاست دوگانه آمریکا در قبال کشور های دوست و غیر دوست باعث ایجاد عدم اعتماد در دنیا در برابر دولت و سیاستهای آمریکا شده. سیاست دوگانه ای که چه در مورد بر سر کار آوردن طالبان و برکنار کردنشون و چه در مورد صدام و اعدامش و در خیلی موارد دیگه از جمله حمایت و ترد کردن دولت خود گردان فلسطین مشهوده. انگار دنیا بازیچه ایه که هرموقع بخوان به سمتی که بخوان هدایتش میکنن و مابقی دولتها هم چاره ای جز دنبال کردن کور کورانه ندارن<br />آمریکا با نظر من کشوریه که اگه تا دیروز با کشوری پدر کشتگی هم داشت، امروز که منفعت ایجاب میکنه که باهاش ارتباط داشته باشه دست دوستی به سمتش دراز میکنه و فردا اگه در توانش و به نفعش بود تیشه به ریشه اش میزنه. دشمن دیروز، دوست امروزه و اعدامی فردا<br /></span></div>Unknownnoreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-28419028240241367632007-06-11T20:21:00.000+09:002007-06-12T13:11:05.612+09:00در پی اقدامات جدید به منظور جذب گردشگرد<a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjHGDVs1qGkG92jcIjEJxsAdWVeBJvvC3XHoLLsco6OT-PpYEfVgxtavBJ0aucpX32LLMhveRP4ishdZ0Go7rn5RH_rBqQb6LQzVgOYtATBSRbvRBPmnNJvxyquUInitnKBMGT0/s1600-h/image004.jpg"><img style="margin: 0px auto 10px; display: block; text-align: center; cursor: pointer;" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjHGDVs1qGkG92jcIjEJxsAdWVeBJvvC3XHoLLsco6OT-PpYEfVgxtavBJ0aucpX32LLMhveRP4ishdZ0Go7rn5RH_rBqQb6LQzVgOYtATBSRbvRBPmnNJvxyquUInitnKBMGT0/s400/image004.jpg" alt="" id="BLOGGER_PHOTO_ID_5074766128482239170" border="0" /></a><br /><a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjux3ElxGQisnx8n9IXqQlsr5_qhCB_ZYCSGWveAwfxpOQnv-CPS-o5kkORbb56O8Nq-MVl4uFBrDkYqCKKYI1z0Ls9Uoy4DWQJ7s9pPltscnnXeYa-zRaD1Wkhhq16MFC4S-05/s1600-h/image003.jpg"><img style="margin: 0px auto 10px; display: block; text-align: center; cursor: pointer;" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEjux3ElxGQisnx8n9IXqQlsr5_qhCB_ZYCSGWveAwfxpOQnv-CPS-o5kkORbb56O8Nq-MVl4uFBrDkYqCKKYI1z0Ls9Uoy4DWQJ7s9pPltscnnXeYa-zRaD1Wkhhq16MFC4S-05/s400/image003.jpg" alt="" id="BLOGGER_PHOTO_ID_5074766042582893234" border="0" /></a><br /><a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhQCSYitq_XKtkfsBZDficjPbRDPBMquZN2BNZbU3DYMpIvjSyR1VjMiQ8FkXyzIea_1_mOwx2meCHYamQMxjCu4uFcXR_892iXUkdaDC8qjnDCdtvCrVLlOEQJAowWscB2iv4w/s1600-h/image002.jpg"><img style="margin: 0px auto 10px; display: block; text-align: center; cursor: pointer;" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhQCSYitq_XKtkfsBZDficjPbRDPBMquZN2BNZbU3DYMpIvjSyR1VjMiQ8FkXyzIea_1_mOwx2meCHYamQMxjCu4uFcXR_892iXUkdaDC8qjnDCdtvCrVLlOEQJAowWscB2iv4w/s400/image002.jpg" alt="" id="BLOGGER_PHOTO_ID_5074765930913743522" border="0" /></a><br /><div style="text-align: right;"><br /></div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-66679344384221483732007-06-11T17:56:00.000+09:002007-06-11T18:40:39.964+09:00در پی بحث شیرین ازدواج موقت...<a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi8x32SJL0abswTcoIfKwcRr-0fRZfUd7RuSOm_H4rsgQoe5FZQc2JbMthwGCjVNDzcY5gA3qA_yhVrAqstt1gAjajiqLplg7y7o0egDKpyJZ3E8VZBFhAxTfiqHftLGDx665nX/s1600-h/alazhar.jpg"><img style="margin: 0px auto 10px; display: block; text-align: center; cursor: pointer;" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi8x32SJL0abswTcoIfKwcRr-0fRZfUd7RuSOm_H4rsgQoe5FZQc2JbMthwGCjVNDzcY5gA3qA_yhVrAqstt1gAjajiqLplg7y7o0egDKpyJZ3E8VZBFhAxTfiqHftLGDx665nX/s400/alazhar.jpg" alt="" id="BLOGGER_PHOTO_ID_5074735436645941890" border="0" /></a><br /><div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">در پی طرح های جدید جمهوری اسلامی به منظورحل مشکلات سکسی-اجتماعی جوانان جامعه اسلامی اعم از ازدواج موقت و ازدواج های مکرر و غیره، و با عنایت به اینکه فقه شیعه همواره و همه گونه آمادگی کامل برای تطابق با شرایط روز جوامع مسلمین را داشته و دارد، یکی از فقهای سنی هم در حرکتی بی سابقه پوز هرچی فقیه شیعه هست رو زد... این فقیه گرانقدر پس از قدر دانی از جمهوری اسلامی اظهار داشت: "بقیه اش رو به ما بسپارین!"... وی سپس به عنوان اولین حرکت و برای حل مشکل حجاب بانوان که این روزها جمهوری هوشنگ اسلامی هم نتوانسته از عهده حل کردنش بر بیاد بیانیه ای صادر کرد.<br /><br /><span style="color: rgb(255, 255, 0); font-weight: bold;">عزت عطیه، رئیس بخش حدیث دانشگاه الازهر و از استادان این دانشگاه، فتوا داد که زنان کارمند، "به منظور از بین بردن خلوت شرعی، می توانند به همکاران مرد خود شیر بدهند"... ببخشییییییییییییییییید؟!؟!؟!؟!؟ ...</span><br />اصل خبر رو <a href="http://www.bbc.co.uk/persian/worldnews/story/2007/05/070529_s-rejected-fatwa.shtml">اینجا</a> بخوانید<br /><br />در همین مورد از این علامه والا مقام تقاضا داریم به سئوالهای فقهی جمعی از جوانان پاسخ بدهند:<br />1. ما که هر کاری کردیم از هیچ جایمان شیر در نیامد! لطفا یه دعایی چیزی معرفی بفرمایید که ما بخوانیم و سیصد و شصت و پنج روز از سال ازمان شیر تراوش کند! ( یا نکنه فکر میکردین که خانومها مثل گاو شیر ده همیشه قابل دوشیدن هستن؟)<br />2. دقیق تر بفرمایید به هر آقایی روزی چند وعده باید شیر باید داده شود؟<br />3. شیر دراستکان داده بشود یا درپارچ ؟...یا اینکه مستقیما دوشیده بشود؟<br />4. اگر آقایون جای دهان همدیگه رو بخورند اشکال شرعی دارد یا خیر؟<br />5. اگر در همین گیر و دار خانمی هم هوس شیر خوردن کرد ، آیا بر او هم این حکم جاریست یا خیر؟<br />...<br />در ضمن از آقای علامه تقاضا میکنیم شماره تماسی چیزی بدن که سئوالهای شرعی-سکسی-عبادی که دیگه روی ما اجازه نمیداد به این طریق منتقل کنیم رو مستقیما براشون ارسال کنیم.<br /><br />در مورد صحت و سقم این خبر اینجانب هیچ گونه مسوولیتی را بر عهده نمی گیرد</span><br /></div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-44805971538401093872007-05-29T19:50:00.000+09:002007-05-29T20:23:09.878+09:00اونهایی که فکر میکنن بهشون ربطی نداره<div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">و اما بعد... قصه از اینجا شروع شد که شنیدم تو اروپا شروع کردن به گوشمالی دادن به ایرانی ها... به علت ایرانی بودن و اقامت هیچ جایی جز ایران رو هم نداشتن خواه ناخواه همون امثال منی هم که سالها بیرون هستن ایرانی محسوب میشن و بدون توجه به هیچ چیز دیگه ای به جرم ایرانی بودن شرکتهای خصوصی یا دولتی استخدامشون نمی کنن. با خودم همیشه فکر میکردم که تحریم چه تاثیر مستقیمی تو زندگی من که اینور دنیا هستم ، جدای از اینکه هر روز اسم کشورمون بر تارک اخبار سی ان ان میدرخشه و گوشه کنار حرفهایی از روی تمسخر در مورد مملکتمون میشنویم...میتونه داشته باشه. حالا اما یکی یکی داره خودشونشون میده. تو شرکت ما هم خواه ناخواه چاره ای جز طبعیت از قوانین نیست. چند وقت پیش میشنیدم که توی سمیناری ،یه آمریکایی که مال همین شرکته و میخواسته صحبت کنه برای افراد همین شرکت ، قبل از شروع حرفهاش گفته از ایرانی ها میخواد برن بیرون چون طبق قوانین آمریکا موظفه که اطلاعات به ایرانی نرسونه... مثال های دیگه اش اینه که از مسافرت ایرانی ها به شعبه های آمریکاشون حتی الامکان جلو گیری میکنن. مخصوصا اگه کار تحقیقی جایی انجام بشه. حالا اما این قضیه به اروپا هم کشیده شده و این روزها از این و اون زیاد میشنوم که فرصتهای کاریشون رو به خاطر ملیتشون از دست میدن. اول باید بگم برای ما که اِن ساله ژاپن هستیم و بعد از اینهمه وقت هیچی دستمون رو نگرفته جای تاسف هست و برای اون هفتاد میلیون بقیه که این رو هم ندارن جای بسی تاسف. دوم اینکه خاک بر سر اونهایی که اسم خودشون رو مُدرن میذارن و هنوز هم که هنوزه ملاک طبقه بندی آدمها براشون ملیتشونه. سوم خاک بر سر اونهایی که جور تروریست بودن بقیه رو من جمله بهترین دوستهای آمریکا در خاور میانه اعم از عربستان سعودی، پاکستان، مصر و غیره به ما کشوندن... آقایون با اون ریش و پشم میرن ده سال ویزا از آمریکا میگیرن اونوقت به ما با هزار زور و زحمت و کلی سرشکستگی یه ماه ویزا میدن اون رو هم اگه بدن<br />خلاصه اینکه اوضاع بدی شده و خوب شدنش با خداس و اگه کسی میتونه برای خودش کاری انجام بده به نظر من حالا وقتشه. ژاپن هم اعلام کرده شرایط سخت تری رو برای ایزوله کردن هر چه بیشتر ایران ایجاد خواهد کرد که دودش اول همه میره تو چشم ماها احیانا... حالا منظورشون رو از این " شرایط جدید " خودشون هم فکر نکنم بدونن<br /><br />ای بابا!!! وزیر کشاورزیتون هم که خودشو دار زد! خوب حالا چیزی نشوده بود که! از این پولها تو مملکت ما هر روز همه دارن میکشن بالا هرکی هم حرفی بزنه دارش میزنن! خوب کوچولو حالا یه کاری کرده بودی میرفتی مثل بقیه شون گریه میکردی و تا کمر خم میشدی و با تمام قوا هوار میزدی موشی واکه گزای ماسن دشتا!... بعد از چند روز هم همه به فراموشی میسپردنت... ولی خداییش حالا که یارو خودش رو کشته هیچ کس دیگه حرف از پولی که بالا کشید نمی زنه و همه میگن اتفاق ناگواری بود نباید اینقد میچزوندیمش... بعدم لابد یه صلوات براش میفرستن<br /></span></div>Unknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-31150907497037078842007-05-21T10:54:00.000+09:002007-05-21T10:58:27.166+09:00بالاخره یکی این حرف رو به کبک های سر در برف کرده زد<h2 style="text-align: center;" class="titletop2"><a href="http://www.hub.slb.com/display/index.do?id=id2733601">مناقشه اسراييل- فلسطين، مساله اعراب است نه ايران</a></h2><br /><div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">برام مثل روز روشنه که اون روزی که فلسطینی ها یه ذره روی پای خودشون تونستن وایسن اولین کشورهایی که ازشون به خاطر خون دل خوردنشون اینهمه سال تشکر میکنن اعراب سوسمار خور هستن و اولین کشوری که تف میندازت تو صورتش ایران<br /></span></div>Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-39648227946363728902007-05-18T10:45:00.000+09:002007-05-18T11:02:03.469+09:00نمردیم اینم دیدییم<div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">دیروز تو تلویزیون خبر گروگان گیری بود تو ژاپن!!!! چی؟!!! گروگان گیری اونم تو ژاپن؟! گوشهام رو حسابی تیز کردم . میگفت یه یارویی زن خودش رو گروگان گرفته و رفته تو خونه ای. به دختر و پسر خودش تیر اندازی کرده و زخمیشون کرده. یه پلیس رفته تو خونه که لابد فکر کرده یارو شوخی داره و طرف یه گلوله خالی کرده تو گردنش و پلیسه افتاده جلو در خونه... خنده دارش از اینجا به بعده. داشت زنده از صحنه تصاویری نشون میداد. یه لشگر گارد مسلح به تعداد فراوون جلوی خونه صف کشیده بودن. پلیس زخمی پنج ساعت و نیم در چند قدمی این لشگر سر تا پا مسلح افتاده بود و اینها نمی رفتن کمکش کنن. خونه با اینکه کاملا محاصره شده بود گزارشگره با لحن ناجوری میگفت ترس و وحشت مردم این منطقه رو گرفته و ملت از ترس خواب ندارن! بعد از پنج ساعت و نیم بالاخره این پلیس ریقو جرات کرده بود بره پلیس ریقو تر زخمی رو از جلوی در حیاط خونه بکشه بیاره بیرون! با خودم میگفتم ببین تو رو خدا! لابد این بیچاره ها اولین و آخرین صحنه جدی تو تمام مدت پلیسیشون رو دارن میبینن و فقط پنج ساعت طول کشیده تا باور کنن چه اتفاقی داره می افته و به خودشون بیان<br />اگه آمریکا بود احتمالا بعد از یک ساعت گروگان رو نجات میدادن و حالا گروگان گیر یا میمرد یا زنده میموند. اگه روسیه بود احتمالا یه تانک میاورد و خونه رو رو سر گروگان و گروگن گیر خراب میکرد و خبرش دنیا رو میترکوند و احتمالا یه چند تا اعتصاب یا تظاهرات پراکنده هم اینور و اونور میشد. اگه ایران بود تانک رو میاورد و تانکش هم لابد روسی بود! خونه رو هم رو سر گروگان و گروگان گیر خراب میکرد و فامیل های درجه یک و دو رو هم زندانی میکرد و نه خبری ازش جایی میشد و نه اعتراضی از کسی</span><br /></div>Unknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-69372414468760121672007-05-15T18:46:00.001+09:002007-05-15T20:01:42.681+09:00آزادی<div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">خوش به حال اونی که بعد از 12 هزار ین پولی که داد و سه ماه تاخیری که پاسپورت جدیدش رو تحویل گرفت، و با ذوق و شوق برگشت به مملکتی که اسمش رو همیشه برای بی اعتبار کردن رسمش به یدک میکشه، بهش نگفتن که پاسش اعتبار نداره و باید بره مهر خروج بگیره. تازه یارو به قول خودش کلی دلش واسه بلیت برگشتم سوخته بود که بهم گفت وگرنه لابد مثل خیلی ها باید موقع برگشتن میرفتم فرودگاه و تازه وقتی نمیذاشتن از مرز رد شم میفهمیدم که پاسم مهر خروج نداره. مهری که گرفتنش دو روز تمام وقت ما رو گرفت.. از همین جا اعلام میکنم خانومها، آقایون... اگه پاسپورت جدید گرفتین اول لسم و فامیلتون رو چک کنین ببینین مال شماس یا نه، و بعد مهر خروجش رو چک کنین بگین براتون بزنن.<br />خوش به حال اونی که قدم زدن از هفت تیر تا ولی عصر تا دو ساعت اوضاع مزاجیش رو نریزه به هم و بوی دود تا تو مغز استخونش رو نمیسوزونه. خوش به حال آدمی که جایی زندگی میکنه که مانتویی که زور زورکی بهش پوشوندن رو تو خیابون ، تو رستوران، تو مغازه و حتی تو فرودگاه موقع برگشتن وجب نمی کنن. خوش به حال آدمی که وقتی تو رستوران منتظر غذا نشسته و داره از پنجره اونور رو نگاه میکنه چشمش تو چشم گدایی که داره تو آشغالها رو میگرده نمی افته. خوش به حال اونی که دود تو هوا ریه هاش رو شست و شو نمیده . خوش به حال اونی که پراید مردم رو تو یه شب بارونی با مغز نمیندازه تو چاله چوله های بزرگراه ها و لاستیک نمی ترکونه. خوش به حال اونی که جر و بحش این فامیل و اعتقادات اون فامیل و انتظارات ملت روز و شبش رو به عزا تبدیل نمی کنه. خوش به حال اونی که آخر هفته با دل خوش دست خونواده اش رو میگیره و میزنه بیرون تا لذت ببره از یه روز تعطیلش<br />حق مسلم ما هوای پاکه. حق مسلم ما خیابونهای بدون چاله چوله اس. حق مسلم ما سیستم فاضلابه که هر دفعه بارون میاد سیلاب مملکت رو ور نداره. حق مسلم ما نور خورشیده. حق مسلممونه که بتونیم لباسهامون رو بیرون پهن کنیم. حق مسلممونه که لباسمون رو خودمون انتخاب کنیم. حق مسلممونه که اگه تعرضی بهمون میشه قانون ازمون دفاع کنه. حق مسللمونه که بدونیم دنیا دست کیه. بدونیم تو مملکت اگه اعتصابی شده واسه چیه یا اگه موج انفجاری خونمون رو میلرزونه علتش چی بوده.<br />من که معتقدم هر ملتی لایق هر گندیه که توشه. ملت الان از اینکه نیروی انتظامی دختر ها رو میگیره شاکین... من هیچ وقت یادم نمیره دوران نوجوانیم رو که رژ لب کشیدن هم حتی، به این راحتی ها نبود. بارها قصه هایی شنیده بودم از زینب کماندوها که به اسم ارشاد کردن ملت لای دستمال کاغذی هاشون تیغ میذاشتن و میومدن رژ لب دخترهای از همه جا بی خبر رو پاک کنن. اون موقع اگه به فکر بودیم امروز به این روز نبودیم.<br /><br />ملت از برخورد خشن گله میکنن! جلوی چشم خود من همین دفعه که رفته بودیم ایران پیر مردی با محاسن سه متریش دختری رو به وضع فجیعی هل میداد و میبرد نمیدونم کجا و اون یکی داد میزد حقشه! ببرش پدر سوخته رو... و جیک از کسی در نمی اومد. حتی یک نفر نمیگفت پدر سگ هر کاری کرده و هر مجازاتی داره به خودتون مربوطه ولی جلوی انظار عمومی حق این جور تعرض رو به کسی که زورش به تو نمی رسه نداری... ما از چی حرص میخوریم وقتی هر روز صدها بار جلوی چشم مردم کتک و کتک کاری میشه و کسی ککش نمی گزه. مگه برخورد نیروی انتظامی مال امروزو دیروزه که همه اینقد صداشون در اومده؟<br />نظر شخصی من اینه که این هم دقیقا دسیسه آمریکاس!! وگرنه کدوم خری در شرایطی که اینقدر نارضایتی اجتماعی بالا رفته حاضر میشه به بهانه مبارزه با بد حجابی به جون ملت بیافته؟ جز کسی که بخواد تیشه به ریشه خودش بزنه؟... پس فکر میکنین آمریکا کجا اون همه پولی که برای بر اندازی حکومت تخصیص داده رو خرج میکنه؟ چه برنامه هایی داره که امیذواره! ملت خودشون نظام رو بر کنار کنن؟ آدم هرجی فکر میکنه میبینه این دولت دقیقا اون زمانی که باید، دقیقا اون کاری که باید رو انجام داده که خوب ملت رو عصبی و بی طاقت کنه. بقیه اش با صاحب الزمان!!! شاید ظهور کرد و خلاصمون کرد</span><br /></div>Unknownnoreply@blogger.com4tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-21986308686789986842007-03-22T12:15:00.000+09:002007-03-22T12:20:11.204+09:00نظر اونور رو هم بشنویم<div style="text-align: right;"><div style="text-align: center;"><span style="font-size:130%;"><span style="font-size:130%;">غیرمحتمل بودن حمله به ایران از نظر یک کارشناس تسلیحاتی</span><br /><br /></span></div><span style="font-size:130%;"><b>کارشناس ارشد کنترل تسلیحاتی در موسسه مطالعاتی "شورای روابط خارجی" در واشنگتن می گوید به اعتقاد وی حمله نظامی به ایران در مقطع کنونی، که به نظر می رسد دیپلماسی درحال اثر گذاشتن باشد، بعید به نظر می رسد</b><br /></span></div><p style="text-align: right;" class="storytext"><span style="font-size:130%;">اولین دلیل به گفته وی، بخت موفقیت این اقدام در درازمدت است: به گفته کارشناسان کنترل تسلیحاتی - که او خود یکی از آنهاست - معتقدند که بمباران مراکز اتمی ایران تنها این برنامه را عقب می اندازد نه آنکه هرگونه آرزوی ایران برای ساخت بمب اتمی، چنانکه آمریکا مظنون است، را پایان دهد.<br />دومین دلیل، توانایی ایران برای تلافی جویی است که به گفته دکتر سامور می تواند به مناقشه ای وسیعتر و غیرقابل پیش بینی در منطقه منجر شود. و به گفته وی دلیل سوم، واکنش شدید در خاور میانه به حمله آمریکا خواهد بود که تلاش های فعلی برای ایجاد صلح در منطقه را تضعیف خواهد کرد</span></p><p style="text-align: right;" class="storytext"><span style="font-size:130%;"><a href="http://http//www.bbc.co.uk/persian/iran/story/2007/03/070321_si-nuc-noattack.shtml">اصل خبر</a><br /></span></p>Unknownnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-64283417475487441412007-03-22T12:04:00.000+09:002007-03-22T12:13:09.469+09:00شمارش معکوس؟<h1 dir="rtl" style="margin: 0cm 0cm 0.0001pt; text-align: center; direction: rtl; unicode-bidi: embed; font-weight: bold;font-family:arial;" align="center"> <span lang="AR-SA" style="font-size:78%;"> ادعای خبرگزاری نووستی از مسکو</span></h1> <h1 dir="rtl" style="margin: 0cm 0cm 0.0001pt; text-align: center; direction: rtl; unicode-bidi: embed; font-weight: bold;font-family:arial;" align="center"> <span lang="AR-SA" style="font-size:78%;">17 فروردین بمباران ایران شروع خواهد شد</span></h1><span style="font-weight: bold;font-family:arial;font-size:78%;" ><br /></span><h1 dir="rtl" style="margin: 0cm 0cm 0.0001pt; direction: rtl; unicode-bidi: embed; text-align: right; font-weight: bold;font-family:arial;"> <span style="font-weight: normal;font-size:78%;" lang="AR-SA" > خبرگزاری نووستی که رسمی ترین خبرگزاری روسیه محسوب</span><span dir="ltr" style="font-weight: normal;font-size:78%;" lang="AR-SA" > </span> <span style="font-weight: normal;font-size:78%;" lang="AR-SA" > می شود، در یک گزارش کوتاه و صریح پرسید </span> <span style="font-weight: normal;font-size:78%;" lang="FA" > که آیا تا عید مذهبی "اوسترن" ( عروج مسیح به آسمان) ایران بمباران خواهد شد؟</span></h1><div style="text-align: right; font-family: arial; font-weight: bold;"> </div><h1 dir="rtl" style="margin: 0cm 0cm 0.0001pt; direction: rtl; unicode-bidi: embed; text-align: right; font-weight: bold;font-family:arial;"> <span style="font-weight: normal;font-size:78%;" lang="FA" > این خبرگزاری در ادامه گزارش باور نکردنی خود مدعی شد</span><span style="font-weight: normal;font-size:78%;" lang="AR-SA" >: روی ششم اپریل که مصادف است با جمعه 17 فروردین و سالرود تولد حضرت محمد، از ساعت 4 بامداد به وقت ایران تا 4 بعد از ظهر همان روز 20</span><span dir="ltr" style="font-weight: normal;font-size:78%;" lang="AR-SA" > </span> <span style="font-weight: normal;font-size:78%;" lang="AR-SA" > هدف نظامی- اتمی درایران بمباران خواهد شد که مرکز پژوهش های اتمی ایران یکی از آنهاست. دراین بمباران قرار نیست نیروگاه اتمی بوشهر بمباران شود، زیرا کارشناسان روسیه در آنجا مستقر هستند.</span></h1><div style="text-align: right; font-family: arial; font-weight: bold;"> </div><h1 dir="rtl" style="margin: 0cm 0cm 0.0001pt; direction: rtl; unicode-bidi: embed; text-align: right; font-weight: bold;font-family:arial;"> <span style="font-weight: normal;font-size:78%;" lang="AR-SA" > این عملیات با نام "گاز" شروع خواهد شد و بمباران کشتی ها و تاسیسات نظامی- دریائی و سیستم دفاع موشکی- هوائی سپاه پاسداران در خلیج فارس نیز بمباران خواهند شد. مرکز هدایت این حمله جزیره دیگوگارسیا واقع در دهانه اقیانوس هند از دریای عمان است.</span></h1><div style="text-align: right;"><a href="http://www.peiknet.com/1385/hafteh/01esfand/page/novosti03.htm"><span style="font-weight: bold;font-family:arial;font-size:78%;" >اصل خبر</span> </a><br /></div>Unknownnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-34806894190580200602007-03-13T19:27:00.000+09:002007-03-13T19:40:09.289+09:00تدبیر جدید<div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">اگه تو فیلم هایی که از عراق و اینور و اونور پخش میشه ، به جای قیافه های آمریکایی به عنوان سرباز های آمریکایی، قیافه های آسیای شرقی یا قیافه های لاتین ها رو میبینین به چشماتون شک نکنین، و فکر هم نکنین که لابد اینا جد اندر جد آمریکا به دنیا اومدن. امروز بالاخره علتش رو فهمیدم<br />چند وقت پیش تو تلویزیون سر و صداهایی بود سر اینکه یه سری میخوان سربازی رو برای جوونها اجباری کنن و شاید هنوز ملت آمریکا به اون درجه از ... نرسیده ان که بخوان زیر بار یه همچین ظلمی برن. ظلمی که به اسم اسلام سالهاس بر ملت ما رواست. هنوز قضیه کار به جایی نبرده. ولی خوب دولت فعلی که بیست هزار بیست هزار میخواد سرباز بفرسته خاور میانه نمیتونه منتظر مجلس بشینه که بخواد یه همچین لقمه چرب و چیلی رو دو دستی و مفت و مجانی تقدیمش کنه. فکر میکنین راه چاره چیه؟<br />امروز یه دوست فیلیپینی داشت از فعالیتهایی که آمریکا داره تو فیلیپین میکنه حرف میزد. یه جایی به اسم یو کوسوکا تو ژاپن هست که یکی از مراکز نظامیشونه و میگه اونجا نه ژاپنی میشنوی و نه انگلیسی... بلکه زبونی که میشنوی فیلیپینیه. و داستان های مشابه در مورد مکزیکی ها و مابقی لاتین ها هم میشنوم. داستان هایی که تو هیچ اخباری گفته نمیشه. لابد اون بد بختی هم که راضی میشه یه همچین کاری بکنه با خودش فکر میکنه اگه خودش بره جنگ و به خاطر آمریکا کشته بشه حد اقل خونواده اش از نشنالیتی آمریکایی که مفت و مجانی به دستشون اومده میتونن استفاده کنن. اگه یکی بمیره و بقیه زنده بمونن لابد بهتر از اینه که همه باهم بمیرن<br /></span></div>Unknownnoreply@blogger.com5tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-282806228460420632007-03-12T16:54:00.000+09:002007-03-12T17:35:04.022+09:00آخر هفته غریبی بود<div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">این دیگه نوبرش بود. واقعا نشد یه دل سیر بخوابیم. یه دوست داریم بوسناییه که با دوست دخترش اومده بودن بمونن خونه مون. رفتار این مسلمونهای این مدلی یا مثلا مال کشور های روسیه سابق خیلی جالبه... منو یاد یه پسر مال قزاقستان انداخت که یک سال پیش دیدم... یا یه دختر مال ازیکستان. آدم وقتی پای حرف این جور آدمها میشینه از یه طرف دلش میگیره و از یه طرف هم روحش شاد میشه... دلش میگیره که چرا وقتی با داشتن همون دین میشه اینقد آدم بتونه در صلح و صفا زندگی کنه چرا ما و یا اعراب نتونستیم... چرا دین شد زنجیری واسه ما که همه به دنبال این باشیم که خودمون رو یه جوری از قیدش خلاص کنیم. و روحش شاد میشه که همون دین باعث میشه اینها بتونن به جای اینکه روحشون رو باهاش آزرده کنن، خلا های روحیشون رو پر کنن... جالبه که با اینکه کلی از دین دفاع میکنن وقتی بهش میگی خوب جناب عالی اگه بخوای واقعا مسلمون باشی اول باید با این دوست دخترت ازدواج کنی بعد کنار هم بخوابین میگه چرا؟!!! این کار رو نمیتونم... انگار روحش هم از خیلی چیزها خبر نداره، و من ترجیح میدم بقیه باید ها و نباید ها رو بهش نگم تا تو دنیای عارفانه خودش بمونه. یادمه بهمون میگفت که از وقتی ژاپن اومده و دیگران ازش پرسیدن شیعه هستی یا سنی تازه فهمیده که شیعه و سنی چیه! و بعد رفته از مادرش پرسیده که من شیعه ام یا سنی؟<br />هر روز اخبار ترکیدن بمب بین شیعه ها تو مراسمهای عزاداری میاد و من هر روز با خودم حسرت میخورم که چرا یه آخوند که عقل تو کله اش باشه پیدا نمیشه که به این گوسفند ها بگه :آقا مهمتر از عزا داری برای فلانی جون تو و زن و بچه ات هست! بشین تو خونه و تو خلوت خودت اشکت رو بریز... ملت عقلهاشون رو دادن دست یه سری احمق که هیچی براشون به قیمت هر خسارت و ویرانی باشه مهم نیست<br /><br />بعد با یه همکار نیوزیلندی رفتیم بیرون شام. غذای ایرانی... فکر کنم بعد از مدتها آت اشغال خوردن این اولین غذای خوبی بود که میخورد. عاشق ته دیگی شده بود که روش خورشت قیمه ریخته بودن و برامون آورده بودن. اگه مهمون نبود حتما باهاش دعوام میشد چون سابقه نداشته کسی نه دیگ های منو بخوره. اون هم حرفهای جالبی میزد از هم کلاسی های دوران دانشگاهش که ایرانی بودن، و کجا تو دنیا هست که ایرانی نباشه.<br />روز بعدش با یه ایرانی که یه مقدار تیپش با امثال دور و وری های من فرق داره گپ میزدیم. یه مقدار تنم میلرزید که یارو در مورد مواد مخدر پخش کردن یک ایرانی دیگه که من میشناختمش حرف میزد... آدم از این و اون این حرفها رو میشنوه ولی این اولین باری بود که این حرفو در مورد یه آدم که میشناسمش میشنیدم. اگه ایران بود اینقد به فکر فرو نمیرفتم... بعد کلی حرف از این در و اون در و اون زن ایرانی که صد تا مردو قال گذاشته و پولشون رو کشیده بالا و این مرد ایرانی که چه کارها که نکرده... مثل آدمهایی که مغزشون رو یه صفحه سفید گرفته باشه بدون کلامی گوش میدادم. مثل این میمونه که تو غاری زندگی کنی و دست قضا یه چند لحظه از تو حال و هوای خودت درت بیاره و بذاردت تو یه دنیای دیگه. دنیایی که درست بیرون غارت وجود داره و تو هیچ وقت ، فرصت دیدنش رو نداشتی<br />تو همین شهر که من زندگی میکنم خلاف کار ترین ایرانی ها هم هستن، موفق ترین فرش فروش ها و بیزینس من ها هم هستن، حزب اللهی ها هم هستن، ضد دین و مذهبی هاش هم هستن، ایرانی هایی که نمیدونم کِی از خواب پاشدن و یادشون افتاده که ننه شون مسیحی بوده و بنابر این خودشون هم مسیحی هستن هم زندگی میکنن... این که گفتم خودش جریان داره که شاید اینجا جای گفتنش نباشه. ولی این روزها بیشتر و بیشتر میشنوم از این و اون که میگن فلان ایرانی میگه مسیحیه... و من با خودم فکر میکنم که چطور میشه این فرانسوی های دور و ور من که هزار سال مسیحی بودن، قریب به اتفاق و با افتخار میگن که نه تنها دین ندارن، بلکه به خدا هم اعتقاد ندارن، اونوقت ایرانی که اینهمه از دین داری به روش غلط رنج کشیده و بهتر از هر کسی میدونه این مدل دین داری با آدم چیکار میکنه پا میشه میگه من مسیحی ام... واقعا کاش یکی برام توضیح میداد چی تو فکر این جور آدمها میگذره. برام جای سئواله وگرنه با هیچ شخص خاصی سر اینکه دینش رو عوض کرده، دعوایی ندارم.<br />چقدر ما ایرانی ها با هم فرق داریم... و فرق چقدر زیاده. این سه چهار نفری که این آخر هفته دیدم واقعا بردم به یه دنیای دیگه<br /></span><br /></div>Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-75697657469554911632007-03-09T18:21:00.000+09:002007-03-09T18:23:12.605+09:00بالاخره یکی فکر کرد<div style="text-align: center;"><span style="font-size:180%;"><a href="http://300themovie.info/">فیلم 300</a></span></div>Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-63135329345695058652007-03-05T19:39:00.000+09:002007-03-05T20:13:21.172+09:00اینم از داستان تجدید گذرنامه<div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">امروز بعد از مدت یک ماه و بیست روز، دوباره تماس گرفتم سفارت ایران. گفتم که آقا همونجور که گفته بودین من گفتم تو ایران به وزارت امور خارجه زنگ زدن که ببینن چرا این گذر نامه که قرار بود اومدنش یک ماه طول بکشه یک ماه و بیست روزه که نیومده و اونها گفتن که باید شماره ای که شما مدارک رو با اون ارسال کردین بهشون بدیم تا پی گیری کنن. حالا شما لطف کنین اون شماره رو به بدین<br />آقای خلج: گفتی کی اومده بودی؟<br />- روزش یادم نیست ولی یک ماه و بیست روز قبل تقریبا<br />آقای خلج: وایسا الان برات پیداش میکنم<br />...<br />آقای خلج: ببین شما پول تلفنت زیاد میشه من خودم پیدا میکنم به شما زنگ میزنم. شماره گوشیت! رو بده<br />-یاد داشت میکنین<br />تلفن زنگ میزنه<br />-بله خودم هستم بفرمایین<br />- خانوم اسمتون چی بود شما؟ گذر نامه مال خودتون بوده و بچه تون؟<br />- نه آقا مال خودم بوده... بچه ام کجا بود<br />- خوب من باز میگردم زنگ میزنم<br />سه چهار ساعت میگذره خبری نمیشه... خودم دوباره زنگ میزنم<br />- آقای خلج ببخشین مزاحم میشم این مدارک رو شما پیدا نکردین؟<br />- خانوم زنگ بزنین داخلی هفتاد و نه بهتون میگن<br />دوباره قطع میکنم و زنگ میزنم و این بار داخلی هفتاد و نه رو میگیرم کسی بر نمیداره. بعد از ده دوازده باز زنگ زدن اپراتور ژاپنی جواب میده و منو دوباره وصل میکنه به خلج<br />- اِ... آقای خلج دوباره منو وصل کرده به شما؟<br />- حتما تو اتاقش نبوده دوباره زنگ بزنین خودش جواب میده<br />- کی؟ با کی باید حرف بزنم؟<br />- با آقای وزیر زنجانی<br />باز زنگ میزنم این دفعه هم ور نمیداره. به اپراتور میگم منو به وزیر جانی وصل کن میگه باشه. بعد از ده دوازده بار زنگ اپراتور جواب میده دوباره... خانوم ببخشین تو اتاقشون نیستن یه مقدار دیگه تماس بگیرین<br />نیم ساعت دیگه زنگ میزنم و آقای وزیر </span><span style="font-size:130%;">زنجانی</span><span style="font-size:130%;"> جواب میده... گوشی رو ور میداره و به زور صدایی میشنوم. میگم الو؟ با صدایی که شبیه به هواره میگه بعله خانوم!!! بفرمایین<br />- قصه رو دوباره تعریف میکنم. میگه کی اومدین؟ میگم فکر کنم دوازده ژانویه<br />- میگه صبر کن<br />- میره و میاد میگه خانوم اونور تو ایران سرشون خیلی شلوغه به ما گفتن شماره به کسی ندیم! ما خودمون پیگیری میکنیم...عرق سردی میشینه روی پیشونیم و حس ششمم میگه که بعد از دو ماه اینها هنوز مدارک منو نفرستادن جایی... و جرات گفتنش رو هم ندارن<br />- آقا من صفحه های پاسپورتم تموم شده. باید ویزای ژاپن بگیرم و صفحه ندارم بزنن توش... اگه لازم نداشتم که دو ماه پیش نمیومدم پیشتون<br />- خانوم مگه من گفتم نمیشه! گفتم خودم پیگیری میکنم. حالا ما به شما یه برگه میدیم که ببرین ایران بگین کارتون رو زود تر پیگیری کنن<br />- برگه رو چه جوری میدین؟ من بیام اونجا؟<br />- نه... نمیخواد! آدرس داری؟<br />- آره دارم! همه اطلاعات تو همون فرمها هست<br />- میگم بفرستن همونجا. خدافظ<br />دوباره زنگ میزنم سفارت و دوباره به خلج<br />- آقای خلج من با این آقای وزیر </span><span style="font-size:130%;">زنجانی</span><span style="font-size:130%;"> صحبت کردم میگه نمیتونه شماره رو بده. من آقا نگران اینم که این مدارک اصلا ایران نرفته باشه<br />- آها... خوب؟<br />- آقا من </span><span style="font-size:130%;">صفحه های پاسپورتم تموم شده. باید ویزای ژاپن بگیرم و صفحه ندارم بزنن توش... اگه لازم نداشتم که دو ماه پیش نمیومدم پیشتون<br /></span><span style="font-size:130%;">-خانوم من براتون پی گیری میکنم<br />- من دوباره به شما زنگ بزنم فردا؟<br />- بزنین خانوم! بزنین<br />... از خواهرم پیغام میاد. سلام. خوبی؟ من دوباره به وزارت امور خارجه بخش گذرنامه واحد ژاپن آقای خانی حرف زدم... همه مدارک رو زیر و رو کرده و میگه به مشخصات تو چیزی به دستشون نرسیده... در ضمن میگه وظیفه شونه اون شماره چهار رقمی رو بدن به ملت!!!! اگه اون شماره نباشه ما چه جوری پیگیری کنیم؟<br /><br />...و من میمونم و دوازده هزار و ششصد ین پول داده و دو ماه وقت هدر رفته و پاسپورتی که نیومده. خدا لعنت کنه پاسپورتو و هرکی عرضه انجام دادن کارش رو نداره. خدایا ما رو از شر خودمون نجات بده</span><br /></div>Unknownnoreply@blogger.com3tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-72246056982815512812007-02-22T20:03:00.000+09:002007-02-22T20:13:22.707+09:00خدایا به خیر بگذرون<a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi3_wDOmyJty8AOq_Yv2V_xrEOcf08wWcsAXqY6wZRRIyai1QkZps4kFEaskWTjw46wfFqwhkWKcKi5izxXZZ_zRdpfFllTjiBurKRmqtex4EwtL__JwSzM_gUki-e7Y8gQlXN0/s1600-h/F22--itran--us.jpg"><img style="margin: 0px auto 10px; display: block; text-align: center; cursor: pointer;" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEi3_wDOmyJty8AOq_Yv2V_xrEOcf08wWcsAXqY6wZRRIyai1QkZps4kFEaskWTjw46wfFqwhkWKcKi5izxXZZ_zRdpfFllTjiBurKRmqtex4EwtL__JwSzM_gUki-e7Y8gQlXN0/s400/F22--itran--us.jpg" alt="" id="BLOGGER_PHOTO_ID_5034314232814253954" border="0" /></a><br /><div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">هر روز سر و صداها بیشتر میشه. اینجا هر روز صبح ما صدای جنگنده های آمریکایی رو میشنویم. دو سه روز پیش ماچیدا که بودم اینقدر پایین پرواز میکردن که به وضوح میشد قالبشون رو تشخیص داد. این روزها مرد اول سیاست های شیطان بزرگ هم اینجاس و تو اخبار خبرش هر روز هست. نمیدونم چرا هر چند وقت یه بار یادشون می افته که ژاپن یکی از قدرت مند ترین هم پیمانهاشونه! تازه جالب تر اینکه بر میگرده به ژاپن میگه دیگه وقتشه که شما هم ارنش داشته باشین!!! همون ارتشی که ما شصت سال پیش ازتون گرفتیم رو! داشته باشین که وقتی ما لازمتون داریم اینقد اونجاتون رو برامون قر ندین... من موندم که تو این وضعیت چرا همه نشستیم و به همدیگه نگاه میکنیم. لابد مثل جد و آبادمون که نشستن تا اسکندر تخت جمشید رو جلوی چشمشون آتیش بزنه... واقعا کاری نمیشه کرد؟ خدایا اون روز رو نیار که ما بشینیم و تو تلویزیون سربازهای آمریکایی رو ببینیم که خیابونهای شهر هامون رو به همون گهی کشیدن که خیابون های بغداد رو </span><br /></div>Unknownnoreply@blogger.com1tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-47780565348939685572007-02-22T19:33:00.000+09:002007-02-22T19:35:37.754+09:00تولد<div style="text-align: center;"><span style="font-size:130%;">تولد من و تولد این وبلاگ دوست داشتنی مبارک<br />بهار ... بیا که داریم برات لحظه ها رو میشماریم<br /></span></div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-84935904792371372112007-02-22T18:38:00.000+09:002007-02-22T19:48:55.669+09:00سفر به هیوستن<div style="text-align: center;"><a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEh5eemS-xl9yEqNqDMHVwDM_DOUC-AhNWsHQExPZP7uOz7vj8gBsT1H5Ae09Ht2wfgo5-dsYJ7F0tz-Bv0tD8WsFq96Unvdtm8d1e-eLShPV3iCQ9nSmRKLeEnGnAWDAqvSaz2Z/s1600-h/IMG_0198.JPG"><img style="margin: 0px auto 10px; display: block; text-align: center; cursor: pointer;" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEh5eemS-xl9yEqNqDMHVwDM_DOUC-AhNWsHQExPZP7uOz7vj8gBsT1H5Ae09Ht2wfgo5-dsYJ7F0tz-Bv0tD8WsFq96Unvdtm8d1e-eLShPV3iCQ9nSmRKLeEnGnAWDAqvSaz2Z/s400/IMG_0198.JPG" alt="" id="BLOGGER_PHOTO_ID_5034305982182078306" border="0" /></a><span style="font-size:130%;">دوست کوچولوی تگزاسی من</span><br /></div><br /><div style="text-align: center;"><a onblur="try {parent.deselectBloggerImageGracefully();} catch(e) {}" href="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEj5j6zrMZMMuTmw_ANac1sBYyPqd7O7NJA85DZIKbFyjK_dRetiBhXFxgsw0VSH5I5jA-p0Mi3ur1t8tHNDqQWIR5WXvMq72rzPPkJmZlfXXcf_A_CFYXOwLcxWkBIB8ZGAdytu/s1600-h/IMG_0208.JPG"><img style="margin: 0px auto 10px; display: block; text-align: center; cursor: pointer;" src="https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEj5j6zrMZMMuTmw_ANac1sBYyPqd7O7NJA85DZIKbFyjK_dRetiBhXFxgsw0VSH5I5jA-p0Mi3ur1t8tHNDqQWIR5WXvMq72rzPPkJmZlfXXcf_A_CFYXOwLcxWkBIB8ZGAdytu/s400/IMG_0208.JPG" alt="" id="BLOGGER_PHOTO_ID_5034306823995668338" border="0" /></a><span style="font-size:130%;">اینم اون جوجوی بی تربیت که نزدیک بود گند بزنه به هیکل ما</span><br /></div><div style="text-align: center;"><span style="font-size:130%;"><br /></span></div><div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;"><span style="color: rgb(153, 255, 153);">بالاخره این ویزای کزایی هم اومد. ایندفعه خیلی طول کشید. اینقدر که فکر کردم این دفعه دیگه خبری ازش نیست ولی با یه عالمه تاخیر رسید. بعد از 12 ساعت پرواز به شیکاگو و دو ساعت ترانزیت و سه چهار ساعت پرواز داخلی رسیدم به هیوستن. عجب شهر لگنیه . واقعا انتظارش رو نداشتم. یه سری اطلاعات به ایرانی های عزیزی که با پاسپورت زرشکی گل باقالی ایرانیشون مجبورن مسافرت کنن به سرزمین آرزوهای (شیطان) بزرگ</span><br /><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">1. سعی کنین حتی المقدور پروازتون مستقیم باشه. واقعا ارزش ریسکش و اعصاب خوردیش رو نداره</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">2. اگه مجبور شدین ترانزیت دار بگیرین، حتما 3 ساعت به بالا بین دوتا</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">پروازتون فاصله بذارین. هیچ کس نمیدونه تو اون مملکت بی صاحاب کدوم پرواز به چه علتی چقدر تاخیر داره و "هیچ احدی" هم مسئولیت برعهده نمیگیره مخصوصا واسه ملیتهای تروریستی مثل ایرانی ها</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">3. به هوا اعتماد نکنین چون خوبی هوا دلیل بر تاخیر نداشتن پروازتون نیست</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">4. قبل از اینکه توی صف عریض و طویل ایمیگریشن وایستین یکی از مامورینی که اونجا دارن از بی کاری خودشون رو باد میزنن گیر بیارین و بگین که باید یه رجیستر خاص بشین و اسم رجیستریشن رو به خاطر بسپرین: "اِن- سی-اِرز" . رجوع به پایین صفحه*</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">5. از هیچ احد دیگه ای این سوال رو نپرسین واسه اینکه کسی چیزی در موردش نمیدونه و بد تر گیجتون میکنن و نهایتا همون یکی دو ساعت وقت رو هم از دست میدین. حتما دنبال یه افسر ایمیگریشن بگردین</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">6. اگه توی صف حتی واسه یک ساعت هم وایستادین، میبرنتون به یه قسمت دیگه و واسه این رجیستر حد اقل نیم ساعت معطلتون میکنن واسه همین سعی کنین یه جوری افسر رو زراضی کنین ببردتون به همون قسمت دوم</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">7. موقع برگشتن هم باید این کار رو دوباره انجام بدین و اگه ندین واسه ورود های بعدی اذیتتون میکنن واسه همین حتما از قبل در مورد اینکه کجا باید این کار رو تکرار کنین از افسر بپرسین چون جایی که موقع خروج رجیستر میکنن با جایی که موقع ورود رجیستر میکنن یکی نیست</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">8. اگه ترانزیتتون داره میره حتما اینو بهشون بگین و اصرار کنین که باید به پرواز برسین و از این حرفها وگرنه کسی دلش واسه وقت شما نسوخته</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">9. خوش برخورد باشین و بیشتر از سئوالی که ازتون میکنن جواب ندین. اطلاعات زیادی ندین و جواب رو مختصر و مفید بدین</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">10. خونسرد باشین و عصبی نشین. خیلی از خود افسر ها هم از کاری که میکنن متنفر هستن. یادتون باشه که اونها قوانین رو اجرا میکنن نه وضع</span><br /><br /><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">خوب اینهم از درس امروز. واسه کسایی که به منطقه تگزاس مسافرت میکنن یه سری سفارش های دیگه دارم</span><br /><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">1. جلوی شکمتون رو بگیرین وگرنه بعد از یک هفته یه بوفالو ایکبیری میشین مثل خودشون</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">2. اگه رانندگی بلدین وقتتون رو تلف نکنین و از همون اول یه ماشین کرایه کنین و از فرودگاه تا تو خود شهر و هرجای دیگه رو با ماشین برین. مخصوصا اگه آخر هفته اونجا هستین چون آخر هفته ها کرایه ماشین به شدت ارزونه و هر نوع وسیله نقلیه دیگه ای اگه بیشتر نه، همونقدر خرج داره. تازه اگه بتونین پیدا کنین</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">3. هواستون به علامتهای رانندگی باشه چون هر خیابونی ساز خودش رو میزنه و ممکنه علامتهایی ببینین که توی عمرتون ندیده باشین</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">4. 10 مایل بر ساعت اضافه بر سرعت مجاز روندن هیچ عیبی نداره. گاز بدین غمتون نباشه</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">5. اگه کسی بهتون گفت انگلیسیت خوبه فکر نکنین داره از شما تعریف میکنه... داره به بقیه توهین میکنه</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">6. اگه کسی به شما گفت انگلیسیت خوبه شما هم بهش بگین انگلیسی تو هم خوب و قابل فهمه! مخصوصا اگه قیافه طرف کابوی میزد</span><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">این هم از درس دوم. تا درسهای بعدی در پناه خدا</span><br /><br /><span style="color: rgb(153, 255, 153);">* NSEERS</span><br /></span></div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-1167383571219125552006-12-29T17:56:00.000+09:002006-12-29T18:18:10.126+09:00اون یک درصد کیان؟<div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">همیشه قبل تر ها میشنیدم که میگفتن نود و نه درصد منابع و ارزشمندی های دنیا دست یک درصد کل جمعیت دنیاس و همیشه برام جای سئوال بود که اون یک درصد کیا هستن؟ اینجا آماری رو میبینید که همه میتونن از اینترنت پیدا کنن. امیدوارم خیلی دلتون نگیره</span><br /></div><div style="text-align: right;"><div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">حقوق سالانه یک کارگرساده درآمریکا:_____ $10,712</span><br /></div><span style="font-size:130%;">حقوق سالانه یک کارگر متوسط درآمریکا: ___$25,501<br /></span><span style="font-size:130%;">حقوق </span><span style="font-size:130%;"> سالانه </span><span style="font-size:130%;">رییس جمهورآمریکا:________$400,000<br /></span><span style="font-size:130%;">حقوق سالانه رییس شرکت ما:__________$9,211,000<br /></span><span style="font-size:130%;">حقوق سالانه رییس یک شرکت بزرگ نفتی: __ $17,162,209<br /></span><span style="font-size:130%;">حقوق سالانه رییس بانک آمریکا: _______ $22,027,984</span><br /><span style="font-size:130%;">حقوق سالانه رییس کمپانی بویینگ: ______ $28,855,294<br /><br />با تمام این اوصاف مثل اینکه قشر متوسط ما تو ایران هم جایی تو دنیا ندارن چه برسه به قشر مستمند<br /></span><br /></div>Unknownnoreply@blogger.com2tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-1167366766723024832006-12-29T13:13:00.000+09:002006-12-29T13:32:46.736+09:00سال نوی همگی مبارک<div style="text-align: right;"><span style="font-size:130%;">بالاخره روز آخر سال شد و در نهایت شگفتی خیلی ها تا اون روز آخر و لحظه آخر رو اومدن شرکت... و البته خود ما هم جزوشون بودیم. یه سری نمیدونم چرا نمیخوان مرخصی بگیرن و یه سری هم نمیتونن بگیرن مثل ما ها و میخوان نگهش دارن واسه سال آینده. مونده بودیم این تعطیلات رو با کی بگذرونیم و دیدیم با هر کسی سال نو رو گذروندیم بجز دلفینها! و واسه همین امسال به نظر میاد قسمت اینه که سال نو رو خدمت دلفینها باشیم! به قول ژاپنی ها اونها که میدونن، میدونن... جالب اینه که با اینکه دیر جنبیدیم بلیط هنوز موجود بود. و خیلی هم گرون نبود<br />امسال هم سال پر فراز و نشیبی بود. با یه عالمه تغییر که تو زندگی من ایجاد شد و یه عالمه که از این به بعد میاد. بعد سالها حس کردم مامانم که میگفت باید برم سر کار یعنی چی. یه سری آدم جدید شناختم که از شناختنشون خوشحالم و یه سری دیگه که فرقی برام نمیکنه اگه حتی نمیشناختمشون. برای اولین بارپام به یه سری جاها تو دنیا رسید. و حالا واقعا دنیا به نظرم کوچکتر از اونیه که قبلا به نظر میومد. مخصوصا امسال کار با گوگل ارث رو یاد گرفتم که بیشتر از هر چیز دیگه ای بهم تداعی میکنه دنیا کوچکتر از این حرفهاس<br />یه سری کارها رو هم نشد انجام بدم. نشد کاری بکنم امسال که بگم به خودم به خاطر انجام دادنش افتخار میکنم. نشد چیزی رو تو دنیا به معنی واقعی عوض کنم. حتی در حد خودم. نشد وقت صرف بعضی آدمها و بعضی کارها بکنم. نشد یه سری کار جدید که میخواستم رو یاد بگیرم. و نشد هنوز جهت گیری سکان زندگیم رو مشخص کنم. هنوز ما آدمهایی هستیم پا در هوا که نمیدونن قفردای زندگیشون رو تو کدوم گوشه این کره خاکی سر خواهند کرد. ممکنه به راحتی آب خوردن فردا پاشیم و بهمون بگن باید از اینور کره زمین بریم اونور و من البته با آغوش باز استقبال میکنم ازش. ولی چیزی که راضیم نمیکنه اینه که هنوز نمیدونم ده سال دیگه من میخوام به چی تو زندگیم برسم<br />همه اینها میمونه برای سال بعد و سالهای بعد اگه عمری باشه. و امیدوارم سال جدید سالی باشه که بشه آخرش آدم به خودش به خاطر کارهایی که کرده افتخار کنه، چه برای من و چه برای شما و چه برای همه<br />شاد باش و شاد بزی </span></div>Unknownnoreply@blogger.com0tag:blogger.com,1999:blog-14857405.post-1166242518137318022006-12-16T12:58:00.000+09:002006-12-16T13:41:30.353+09:00کارت سال نو<div style="TEXT-ALIGN: right"><span style="font-size:130%;">بازم به اینها که هر چی یادشون رفته این یه دونه رسم رو سالهاس نگه داشتن. باز سال نو داره میاد و فصل کارت پستال دادن به این و اون. بعد از اینهمه سال اینجا بودن به هر حال تعداد کسایی که باید براشون کارت بفرستی خیلی هم کم نیست... با اینکه من سعی کردم این تعداد رو در حد مینیموم نگه دارم<br />روز اول هر سال روزیه که ژاپن اون روی ژاپنیش رو به همه نشون میده! تمام کارت پستال هایی که قبل از سال نو فرستاده میشه همه باید روز اول سال در خونه ها برسه . حالا این خونه میخواد رو قله کوه باشه یا وسط جزایر اوکیناوا... این یعنی چی؟ یعنی اینکه پست ژاپن تو روز اول سال در تموم خونه های موجود تو این مملکت میره!!! باورتون میشه؟! وقتی در خونه من خارجی میان دیگه واقعا خونه ای میمونه که درش رو نزنن و کارت ها رو تحویل ندن؟! اولها مونده بودم تو کف این قضیه که واقعا چطور ممکنه که تو یه روز( و حتی کمتر از یه روز! چون عملا از یه صبح تا غروبه،) بشه در یکی یکی خونه های موجود توی یه کشور رو زد! اونم کشوری با صد و بیست میلیون نفر جمعیت و به درازی ژاپن... ولی میبینین که شده. از یک ماه قبل از سال نو پست در خونه ملت اطلاعیه میفرسته که برای روز سال نو به صورت نیمه وقت نیاز به پست چی داره ... حتی تو خونه ما هم این اطلاعیه رو انداخته بودن، قبل از سال نو کلی از وقتشون به این میگذره که تمام کارت پستال هایی که واسه یه آدرس میاد رو دسته کنن و یه کش هم ببندن دورش که قاطی نشه!(باور کنین! تمام این سالها که من اینجا بودم حتی اون کش هم یادشون نرفته!) بعد روز سال نو که میشه همه میریزن تو خیابونها واسه این که کارتها رو برسونن! همیشه اخبار صبح روز اول سال پستچی های پارت تایمر رو با دوچرخه هاشون نشون میده که سر یه ساعتی از اداره پست اون محله راه میافتن به سمت خونه ها... و اومدن کارت ها واسه ژاپنی یعنی اینکه آخییییش! بالاخره سال نو در خونه ما رو هم زد. احساس خوبیه ... باور کنین</span><span style="font-size:100%;"> </span></div>Unknownnoreply@blogger.com0