بابا عجب دنیایی شده! بعد صد بار این پا و اون پا کردن یه روز ما دست آقا امینمون رو گرفتیم و گفتیم بریم این نمایشگاهی که به لطف موزه تاریخ ایران و ایران ایر و بقیه ایل و تبارشون تو پارک اونو برگزار شده رو ببینیم. ظاهرا خودشون به این نتیجه رسیدن که تنها چیزی که میتونن بهش افتخار کنن همون تاج و تخت دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهیشونه! جای شما خالی هوا هم خیلی آفتابی و خوب بود... طبق عادت ما گول هوای خوب رو نخوردیم و چتر هامون گذاشتیم تو کیف و راه افتادیم... تا برسیم به شین جوکو(یکی از اصلی ترین ایستگاه های توکیو)، بارونی گرفت که من مدتها بود اون مدلیش رو ندیده بودم... تو قطار و در حال حرکت به سمت اونو بودیم و در مورد این حرف میزدیم که دیروز تواخبار گفته رعد و برق زده یه درخت و برق بدن یه بنده خدا رو که عجلش رسیده بوده و کنار درخت بوده رو خشک کرده... امین داشت توضیح میداد که تو این جور محیط ها که کلی ساختمون بلند هست اگه رعد و برق بزنه هم میزنه به بلند ترین فلز ها و احتمال اینکه به سیستم قطار بخوره خیلی کمه... قطار وارد پلت فورم اونو شد و داشت وایمیساد که یه دفعه تمام برق توی قطار رفت و صدای جرقه اومد. یکی دو نفر جیغ کشیدن، در ها باز شد و ملت تقریبا همه ریختن بیرون. ولی جالب این بود که اونهایی که منتظر قطار بودن با اینکه دیدن مشکل ایجاد شده باز هم همه ریختن تو قطار و منتظر بودن قطار راه بیافته... مونده بودم تو اینکه واقعا چی باعث میشه که ملت بیشتر از چشم خودشون به سیستم اعتماد کنن. خلاصه وقتی تو ژاپن خطی مثل یامانوته (لوپ اصلی قطار توی توکیو که معنیش هست دست کوه) وایمیسه، اونم روز تعطیل که ملت میریزن بیرون، قیامتی میشه! همه میدون اینور اونور که سوار یه خطی بشن که ببردشون به مقصد. وقتی تو ایستگاه داری راه میری مثل قطره ای هستی تو موج جمعیتی که به نظر میاد همه دارن میرن به یه جا. وقتی میخوای سوار قطار بشی ملت تا میبینن دیگه جا نیست یه دفعه همه باهم شروع میکنن به هل دادن آدم دیگه روی پای خودش بند نیست همه تو بغل همدیگه ان!!! به قول امین آآآآآآآآآآآآآخ زنم
روز دوشنبه اش که رفتم شرکت و ظهر رفتم واسه نهار دیدم ملت دارن در مورد قطع برق تو توکیو و یوکوهاما حرف میزنن. اینهمه سال که من ژاپن بودم قطع برق سابقه نداشته... ظاهرا جرثقیلی که سوار یه کشتی بوده تو بندر میگیره به خطوط فشار قوی و یه سری شونو میکنه!!!... خلاصه تو اون هوای گرم ملت تو قطار ها یه نیم ساعتی حبس شده بودن. این چند روز با خودم فکر میکردم اگه ژاپن رو میدادن دست هر کس دیگه ای که اداره اش کنه دو روزه ازش ویرانه میساختن... از همه چی جالب تر آمادگی سیستم های شهری برای مواقع اضطراری هست. یه ایستگاه یه قطار که وایمیسه ،پنج دقیقه بعدش صد تا مامور تو تمام ایستگاه های اصلی شهر وایسادن تا مردم رو هدایت کنن به سمت راه های دیگه. بلند گو ها پشت سر هم اعلام میکنن که چه اتفاقی افتاده و پشت سر هم از مردم به خاطر اینکه براشون مشکل ایجاد کردن معذرت میخوان!!! مشکل ایجاد کردن؟! لابد رعد و برق از مسئول های قطار اجازه میگیره ... برای هیچ کس مهم نیست که چرا این اتفاق افتاد حتی مسئول های قطار...مهم اینه که سیستم قطار نتونست سر زمان بندی که داده دست مردم کار کنه و یا به بیان دیگه کارش رو اونجور که قول داده انجام بده
یاد وقتی افتادم که تو مراسمی که میخواستیم با ایرانی ها بگیریم به مسئول خریدمون یه لیست میدادیم که بره بگیره و بعد میرفت نصفش رو میگرفت و میومد میگفت بقیه اش نبود!!! وقتی من میگفتم که مگه تو ژاپن میشه چیزی پیدا نشه آقایون میرنجیدن که چرا به جای تشکر ازشون ایراد میگیرم. ایرانی وقتی نصف کاری که بهش محول شده رو انجام میده انتظار تعریف و تمجید داره ولی ژاپنی اگه نودو نه درصد از کار رو انجام بده همه اش فکر اون یه درصدیه که از عهده اش بر نیومده و به خاطرش یه عمر معذرت میخواد...هنوز مونده ما یاد بگیریم مسئولیت چیه و احساس مسئولیت کدومه. شاید هم واقعا اینجور سیستماتیک عمل کردن و احساس مسئولیت داشتن فقط از دست ژاپنی ها بر میاد
آرمان : اینم به خاطر گل روی شما
No comments:
Post a Comment