Sunday, January 15, 2006

و... یک هفته باقیست

کم کم داره روز موعود فرا میرسه. بعد از یه دنیا بحث و جدل و مشاجره بین دوستان و البته کلی استرس و لعنت ونفرین به خودم که چرا خودم رو به دردسر انداختم، بالاخره وقتی وسایل توی سالن مراسم داره هر روز چند تا تکه اش تکمیل تر میشه میتونم حس کنم که روزی که اینهمه براش بالا پایین کرده بودیم داره میاد. چند قدمی بیش باقی نیست
وای کار کردن با ایرانی سخته! و البته خلق و خوی من هم بد! بارها شده بهم میگن بیش از حد سخت گیرم و تو ذوق مردم میزنم... و خودم اعتقادم اینه که اشتباهی دختر به دنیا اومدم. و تو این مورد امین کاملا باهام هم عقیده اس! نمیدونم چرا نمیتونم مثل همه ایرانی ها حرف رو پشت هفتاد تاب کلاف مخفی کنم و جوری که به هیچ عنوان کسی رو رنجیده نکنم حرف رو تحویلش بدم. با اینکه همیشه سعی کردم حرفم و نظرم رو با منطق تطابق بدم ولی دیگه بعد از اینهمه سال برام واضح شده که فقط در حالت ایده آل هست که منطق نسبی نیست! منطق آدمها و حتی من هم با داشتن تجربه و اطلاعات بیشتر عوض میشه و کاری که تا دیروز احمقانه جلوه میکرد امروز دیگه خیلی هم دور از منطق نیست
ژاپنی ها به شدت از این مراسم استقبال کردن مخصوصا اونهایی که یکی دوتا ایرانی میشناختن. و مراسم داره کم کم سر و سامون میگیره. یه عالمه آدم کمکمون کردن که نه اصلا من رو دیدن و نه یه بار سندای بودن! فقط به عشق اینکه این کار داره برای ژاپنی و به دست یه ارگان آزاد (البته اگه بشه اسمش رو ارگان گذاشت! چون همه بچه دانشجو هستیم) برگزار میشه. این کار باعث شد حد اقل چهار نفر ایرانی بیان سندای و به بهانه این کار با بچه های اینجا آشنا بشن. با اینکه یه دنیا اختلاف نظر در نحوه برگزاری بوده ولی تا حالا کسی جا نزده و همه همدیگه رو تحمل کردن. بهترین قسمت این برنامه به نظر من وقتیه که همه دارن داد میزنن و هیچ کس هم نظر کس دیگه ای رو گوش نمیکنه! حداقل همه یه مقدار بعدش دلمون باز میشه. و قشنگتر وقتی که علارغم میل بعضی ها تصمیمی با اکثریت آرا به تصویب رسید همیشه یه نفر هست که یه چیزی بپرونه و جو رو از فضای سفت و سختش بیاره بیرون. میتونم به جرات بگم ایرانی ها تو تمام سالهایی که ژاپن بودن اینقد باهم نشست و برخاست نکردن. الان آدم حس میکنه یه جورایی تو ایران زندگی میکنه
حالا دیگه باید زور آخر رو زد و کار رو به نتیجه رسوند. بیست و دو فوریه روز به یاد موندنی خواهد بود

1 comment:

Anonymous said...

salam khanoom khoshgele . man hamin ja hastam hamin doroo bara ... amma kami mashghol . rasti mikhastam beporsam chera in barnamatoon ro hamzaman ba aide norooz bargozar nemikonid ?