Friday, January 27, 2006

عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگوی

راست میگه خوب... یه دوست خوب در جواب پست قبلی من شعری که من این بالا نوشتم رو نوشته. لازم دونستم یه بار دیگه واضح تر حرفهام رو بزنم
من اصلا منکر خوبی و بدی تو هر آدمی و در مقیاس بزرگتر تو هر جامعه و فرهنگی نیستم... الان با شناختی که من از ژاپنی دارم اگه یه ژاپنی بخواد به منظورکوچک کردن ملیت ایرانی من باهام بحث کنه جوابش رو طوری میتونم بدم که دیگه نتونه سرش رو بالا بگیره... ولی اینجا بحث این که کی خوبه و کی بده نیست...بحث اینکه ژاپنی بهتره یا ایرانی و کدوم به کدوم ارجحیت داره نیست. بحث اشکالهایی هست که ما ایرانی ها داریم و چشمهامون رو هم باز نمی کنیم که ببینیمشون. و وقتی فقط اشکالها رو جمع میکنی و پشت سر هم مینویسی میشه پست قبلی من. باید اول ببینیم و بفهمیم که کارمون نقص داره و یاد بگیریم اول از خودمون شروع به اصلاح کردن کنیم نه اینکه منتظر منجی باشیم که بیاد بد بختیهامون رو با سحر و جادو برامون از بین ببره
ایرانی های خوب واقعا خوبن و درجه خوبیشون هم از عموم ژاپنی های خوب به نظر من خیلی تو دل برو تره مسئولش هم ژاپنی بیچاره نیست! ما در مملکت شعر و احساس و فرهنگ بزرگ شدیم و همین باعث رشد احساسی ما شده. ژاپنی اصلا تو اون فرهنگ بار نیومده!به ژاپنی یاد دادن که یه نفر یه نفر کسایی که برای عروسیش دعوت میکنه رو کلی تیغ بزنه تا خرج عروسیش در بیاد ولی تو ایران مردم هرچی دارن جمع میکنن و فرش زیر پاشون رو هم میفروشن تا بچه هاشون بهترین جشنها رو برای عروسیشون داشته باشن... تو ژاپن طرف مادرش میمیره و میره سر مراسمش به زور اشکی میریزه و شب هم مست میکنه تا غم هجرانش از یادش بره! ایران مردم بعد از ده سال هم که میرن سر خاک پدر مادرشون باز هم ناخواسته قطره اشکی گوشه چشمشون هست. اینجا مامان ژاپنی من میگه از سن هفده سالگی دخترش رو بی خیال شده تا بتونه رو پای خودش بایسته و هیچ وقت یادم نمیره که مامان من روز اول دانشگاه هم باهام تا خود دانشگاه تهران اومد تا باهام تو شادی اولین روز دانشگاهم هم شریک باشه.اینها همه زیباییه. زیبایی که دل یکی یکی ژاپنیها رو هم میبره و طوری از ایران حرف میزنن که انگار سرزمین آمال و آرزوهاشونه
من منکر این اخلاقهای قشنگ و انسانی تو ایرانی ها نیستم... شعرهای ما آلمانی هایی که اهل عشق و احساس نیستن رو هم به وجد میاره! اینجا تو ژاپن ترجمه ژاپنی شعرهای حافظ و سعدی دل مردم رو میبره
ما شاید تک تکمون خصلتهای خوبی در وجودمون باشه ولی خصلتهای بدمون اونقدر بارزه که اون خوبها رو هم کمرنگ میکنه. شاهد عینیش هم کشور عزیزمونه. همه چیز رو گردن بی پولی و نیاز مردم و دولت نندازیم. بریم ایران تو بازار تهران ببینیم چه خبره! تو خیاونها قدم بزنیم ببینیم مردم چه برخوردهایی باهم دارن. بریم ببینیم تو اداره ها چه خبره. تو فامیلها چه خبره! ما ایرانی ها حتی تحمل همدیگه رو تو فامیل هم نداریم چه برسه تو اجتماع. ایران رو با چند تا آدم دور و ور خودمون تعبیر و تفسیر نکنیم! ایران ملغمه ای از هزار و یک جورفرهنگ و آداب و رسوم مختلفه! ترک، کرد، عرب، بلوچ، همه ایرانی ان... همیشه میگم که ماها که اصلا اصل و عشیره خودمون رو نمیدونیم و نمیتونیم ادعا کنیم که اصلمون کجاییه ولی تمامی سید ها تو ایران حد اقل اگه واقعا سید باشن که دیگه عرب هستن. همون عربی که وصله ناجوریه که به داریوش و کورش نمی چسبه! ایران یعنی همه اینها و همه آداب و رسومشون! ایرانی همونیه که تو جنوب ایران طبق گزارشهای مستند دخترش رو ختنه میکنه! ایرانی یعنی همونی که به خاطر اینکه پسری به خواهرش چشمک زده خواهرش رو با چادر سرش خفه میکنه! یا اینکه به خاطر اینکه زنش در نبودش عکسهای سکسی نگاه میکرده با کی بورد کشتتش! ما که اسم خودمون رو تحصیل کرده میذاریم هم مثل خروس جنگی به هم میپریم وقتی بحث کار مشترک میشه. اینها همه واقعیته و نقصها رو باید اول دید تا بعد اصلاحش کرد. تو کنفرانسها میری و میبینی که وقتی یه ایرانی دیگه میفهمه ایرانی هستی همیشه سعی میکنه ندیده بگیردت و راهش رو کج کنه که دیگه باهم برخورد نکنین. تو خیابونهای ونکور ایرانی ها رو میبینی که سرمایه دست دختر بچه های ایران رو جمع کردن و اونجا یه لنگشون رو انداختن رو لنگ دیگه و دارن به ده برابر قیمت میفروشن... تو لس آنجلس آگهی ها رو میخوی دلت میگیره... یه عالمه ایرانی کارشون شده فقط فراری دادن بقیه ایرانی ها از ایران و به اسم دفتر وکالت هرچی میتونن بیچاره اونهایی که تو ایران هستن یا غیر قانونی تو امریکا و کانادا هستن و دستشون به جایی هم نمیرسه رو هم تیغ میزنن... اول ببینیم که چی هستیم. از خودمون شروع کنیم
زهشیاران عالم هرکه را دیدم غمی دارد
دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد

1 comment:

Anonymous said...

آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نوآدمی
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی غمی
دوست عزیز، آدم و عالم هر دو ناسازند و هر دو سرشار از ملامتهای بیشمار، خاصه یار و دیار من و تو که مالامال از اشک و رشک و ستم و ماتم است. اما روا نیست که تو هم با واژگانت اندوهی ولو گذرا بر خاطر این خلق خسته از سرکوب وسرکوفت شدن نهی. راهی بنما، دلی تازه کن و فراتر از همه باور کن که فراوانند یارانی که چون تو دیارمان را به گونه ای دیگر می خواهند
چو مهمان خراباتی به عزت باش با رندان
پیروز باشی