Wednesday, May 24, 2006

شیخ های آینده بین

اولین چیزی که بعد از پیاده شدن از هواپیما و قدم گذاشتن تو اولین سرزمین عرب توجهم رو به خودش جلب کرد بزرگی فرودگاه بود. به راحتی میشه گفت بزرگترین فرودگاه های ژاپن هم به گرد فرودگاه دوبی نمیرسن البته از لحاظ وسعت نه امکانات.چون امکانات و استاندارد فرودگاه تو ژاپن بالاس، حتی بالاتر از فرودگاه هایی مثل لس آنجلس یا شیکاگو. البته میگن فرودگاه ناگویا خیلی وسیع و پیشرفته اس من هنوز اون رو ندیدم
بر خلاف انتظار کار ویزا و رد شدن از گمرک خیلی راحت و سریع انجام شد و من وارد دوبی شدم. تنوع قیافه ها قبل از همه چیز جلب توجه میکرد. مثل همه جا قیافه های هندی پاکستانی خیلی زیاد دیده میشد و برخلاف همه جا چینی اونقد که انتظار داشتم به چشم نمی اومد. گرمی هوا اونم ساعت شش صبح خبر از این میداد که قدم به کویر گذاشتیم. حالا شیخ های عرب از این کویر چه بهشتی ساختن؟... باید بگم این قصه سر دراز دارد
ایرانی هایی که تو دوبی میشناسم خیلی ها مینالن از شرایط زندگی و تبعیض هایی که تو جامعه اونها هست، مثل ایرانی ها همه جای دنیا! اصولا ایرانی که راضی باشه کم پیدا میشه. تو دوبی حقوق ها بر اساس ملیت تعیین میشه. اگر دو نفر کار یکسان برای یه شرکت دوبی انجام بدن هم، حقوق اونی که عربستانی یا آمریکایی یا اروپایی هست با اونی که ایرانی هندی، بنگلادشی یا فیلیپینی هست خیلی فرق میکنه. با این حال خیلی جالبه که جمعیت هندی فیلیپینی تو دوبی موج میزنه. ایرانی هم هرجا که بری هست. چیز دومی که تو دوبی توجه منو جلب کرد تعداد جرثقیل ها تو شهر بود. میگفتن بیست و پنج درصد کل جرثقیل های توی دنیا الان تو امارات قرار داره و این خودش از مقیاس ساختمون سازی هاش خبر میده. اینکه گفتم ژاپن پنجاه سال پیش اونجایی بوده که دوبی الان هست دقیقا به خاطر این ظاهر فعلی دوبی بود. ژاپن در حدود چهل پنجاه سال پیش وارد دوره عظیمی از ساختمان سازی، برج سازی و راه سازی میشه و بعد از اون این روند به مدت حدود سی سال ادامه پیدا میکنه. ساختمان سازی هنوز هم تو ژاپن ادامه داره ولی مقدارش در مقایسه با پونزده سال پیش خیلی کمتر شده و این خبر از اشباع فضا و کمتر شدن نیاز به ساختمان سازی یا راه سازی میده. دورانی بوده که ژاپن هم مثل الان دوبی پر از کارگر ها با ملیت های مختلف از سرتاسر دنیا بوده و کلی از کارها هم به دست خارجی ها انجام شده. درست مثل اتفاقی که داره تو امارات می افته
چیزی که خیلی جالب بود این بود که بومی ها هنوز همون استیل سنتی زندگی خودشون رو داشتن. اونهایی که خیلی غرب زده شده بودن دست زنهاشون رو در حالی که تمام هیکلشون زیر چادر سیاه پوشیده بود و فقط صورتشون پیدا بود میگرفتن و راه میرفتن. معمولی ترها جلوتر از زنهاشون راه میرفتن در حالی که زنه تمام صورتش بجز چشمهاش رو با پوشیه پوشونده بود و همراهی میکرد. خیلی دلم میخواست عکس بگیرم ولی میدونستم که اگه بد شانسی بیارم ممکنه کار به جنگ و دعوا بکشه واسه همین منصرف شدم. برعکس ،کنار ساحل خلیج! که میرفتی ماشاالله خانومها با بکینی هاشون بودن که موج میزدن و آقایون عرب که از نعمتهای خدا کمال استفاده رو میبردن. اینکه میگم خلیج به خاطر اون ایرانی هایی هست که نمیدونم کجان ببینن با اینکه آمریکایی ها از اینکه اسم خلیج فارس رو به خلیج عرب تغییر دادن معذرت خواستن، عربها با کمال پر رویی تو نقشه هاشون، تو هواپیما هاشون، رو تابلوی تو شهر هاشون، همه جا به خلیج فارس میگن خلیج عرب یا خلیج... از ماست که بر ماست
یه بار با بقیه رفتیم کنار برج العرب. همون هتلی که یکی از معدود هتل های هفت ستاره دنیاس. یه بنز سیاه دیدیم که شیشه هاش کاملا سیاه بود و توش دیده نمیشد. بعد که دقت کردم دیدم ماشین پلاک جلو نداره. از یکی از بچه ها که بحرینی بود قضیه رو پرسیدم. گفت ماشین یا مال یکی از شیخ هاس یا مال فک و فامیلشون. نداشتن پلاک جلو هشداره به پلیس که جلوی ماشین رو به هیچ وجه نگیره وگرنه بد میبینه. اولین بار بود که تنم لرزید و حس کردم شاهنشاهی یعنی چی! پسره میگفت تو عربستان اگه یه آدم معمولی یه شتر از شتر های یه شیخ رو زیر بگیره باید منتظر بد ترین مجازات ها باشه
خیلی از بچه ها مال کشور های عربی بودن. لیبی، مصر، بحرین، کویت، عربستان... و البته چند نفر ایرانی هم بودن. اولین بحثی که نمیدونم اصلا چطور شروع شد و چطور اونقد داغ شد، بحث شیعه و سنی بود. یه بار دیگه بچه عربها رو میدیدم که میگفتن شیعه فرقه منحرف شده ای از اسلامه که علی رو به عنوان خدا یا به جای محمد میپرستن! با اینکه دیگه مدتهاس این جور بحثها به نظرم اصلا جذاب نمیاد ولی جالبه که وقتی با مسلمون ها نشست و برخاست میکنی حتما یه جایی به این حرفها کشیده میشه. ایرانی ها معمولا چون از هر جور بحث مذهبی خیلی کلافه هستن سعی میکنن دوتام فحش تو دلشون بدن و راهشون رو بکشن و برن ولی من چون سرم برای بحث درد میکنه و بیشتر از اون دلم میخواد در مورد افکار مختلف بیشتر بدونم هرجور بحثی که باشه ادامه میدم و نظرم رو میگم
خیلی هاشون تا اون لحظه خیلی کم با دختر سر و کار داشتن و اصولا با دختر حرف زدن خیلی هم براشون کار راحتی نبود ولی برام خیلی جالب بود که حتی تو یه هفته خیلی ها کلی تغییر کردن. اینقدر احساس راحتی میکردن که می اومدن و خیلی بی مقدمه از عشق های شکست خورده شون، از اینکه نمی دونن چطور باید ابراز احساس به همسرشون بکنن یا از اینکه همسرشون بهشون اظهار علاقه نمیکنه چه احساسی دارن با من حرف میزدن. برام خیلی جالب بود که چطور یکی میتونه تو یکی دو روز اینقد خودش رو باز کنه. من هیچ وقت اینجوری نبودم تو زندگیم. همیشه کلی وقت لازم داشتم تا بتونم حرفهایی تا این حد شخصی رو به کسی بزنم. شایدم حس کردم کسی بجز خودم نمیتونه کمکم کنه. دیگران میتونن با تعریف از تجربه های خودشون به من کمک کنن ولی در مورد مشکلات من کسی بجز من نمیتونه حرفی بزنه چون کسی به جای من نبوده... شایدم به خاطر همینه که خیلی دوست دارم به حرف دیگران گوش بدم، حتی اگه کاملا مخالف باشم

6 comments:

Anonymous said...

salam keli jaleb bood toye irwa ham morefi shod

Cyrus said...

Hi
Nice post.

To me, Dubai does not have any attraction.
Anyhow, to compare the airports, you have to notice that there is a big difference between shops in Dubai international airport and those of Japan. There in Dubai, shops can be called real international ones though the japanese are always selling Japanese items even in big airports like Kansai.

myself said...

Hi Cyrus. Thanks for the comment. Well yes! maybe because people wanna get Japanese souvenir from a Japanese airport and not a Mexican... Although I felt the same in Dubai as well. It was basically the same as Japan except that they had beverage shops there, none existing inside the country though!

تــــــــــــابا said...
This comment has been removed by a blog administrator.
تــــــــــــابا said...

Come on...
LA airport is not what people see on the episodes of I don't know those shows.... (I even don't know the names). But to me it was a shock the first time I flew over. It looked like a run down/dirty airport (something like Mehrabad). By the way what do you fellows think of Imam Khomeini Airport?? It makes you wonder if the same architect have designed the Hong Kong airport, there very very very similar. But I guess Khomeini airport took 30 years to complete and I doubt it if HK one took even 1/5 of that… anyhow….

Anyway, Compare Dubai Airport with Singapore of KL airport, or even Kimpo Airport in Korea. They still have a long way to go as far as airports concern. but honestly the way skyscrapers are growing like mushrooms have fascinated everyone, even the red necks in Australia and NZ who think the world evolves around them and the US.!!!

myself said...

Ali: Thanks for the comment. I have never been to Khomeini Airport but what you say could be true. I have been to LAX myself and it looked quite modern to me at that time... One reason could be that I had seen Boston airport before that! What I like the most about LAX is its great accessh to Stanford and San Fransisco both...