Thursday, July 13, 2006

زندگی جنگ است جانا

این چند وقت تو کف اینم که چقد شکستن حصار هایی که به اسم سنت و جامعه و فرهنگ هست واسه آدمها سخته و من چقدر راحت تر از خیلی ها از عهده اش بر اومدم. دیروز با یه پسری از هم دوره ای هام که میخواد کارش رو ول کنه داشتم صحبت میکردم و برام جای سئوال بود که دلیلش برای ول کردن کارش چیه و چه اصراری داره که حالا که کارش رو دوست نداره از کل شرکت بره بیرون... نتیجه بحث برام جالب تر از اونی بود که فکرش رو میکردم. آخرین جمله ای که گفت این بود که دلیلی نمیبینه به خاطر کار توی این شرکت با دید سنتی که بین هم کارهاش هست و میدونه که اشتباه هم هست مبارزه کنه. براش از لحاظ روحی خیلی راحت تره که کارش رو ول کنه و بره یه جای دیگه تا اینکه وایسه و بهانه ای واسه تمسخر دیگران بشه
درست دیروز بود که داشتم با یه دختراز دوستهای ژاپنی گپ میزدم و نمیدونم بحث چه جوری به اینجا کشید که دوست نداره با دوست پسرش در انظار عمومی ظاهر بشه! من بهش گفتم خارجی ها اگه حتی دوشت پسر هم نداشته باشن یکی رو به جای دوست پسر قالب میکنن اونوقت تو چرا؟ حرف خیلی جالبی زد. میگفت تو جامعه ژاپن اگه مثلا تو محل کارت با پسری از همکار هات دوست باشی و باهاش به هر دلیلی به هم بزنی دیگه هیچ احدی طرفت نمیاد. یا اونی که میاد باید خیلی جرات داشته باشه. با اینکه ظاهرش دوست دختر و پسریه ولی عملا خیلی با استیل غربی ها موقع دوست شدن فرق میکنه... شاید هم واسه اینه که دختر های ژاپنی معروف به آویزون بودن به پسر ها هستن و شاید به همین دلیل هم هست که نمیتونن به راحتی شوهری که میدونن با زن دیگه ای هست ول کنن و برن دنبای زندگیشون... دختره میگفت حتی هیچ وقت دست دوست پسرش رو وقتی با هم میرن بیرون نمیگیره و میگفت اگه پسره دستش رو بگیره دستش رو پس میزنه... و البته دلش نمیخواد طرف رو بیاره به هم کارهاش نشون بده
شرکت مراسم های مختلفی میگیره و به خاطر استایل غربیش به همه میگه با خانواده بیان ولی اونهایی که با خانواده میان عملا همیشه خارجی ها هستن. بعضی مواقع واقعا احساس میکنم چقدر ژاپنی ها تو زندگیشون تنها هستن و مجبورن به خاطر اینکه جرات پاره کردن خیلی از این حصار ها رو ندارن حتی وقتی زن گرفتن و بچه دار شدن تو تنهایی خودشون سر کنن و اونقدر با همین وضعیت زندگی میکنن که دیگه اصلا نیاز به یه همزبون یه همسر به معنی واقعی همسر رو هم از یاد میبرن... چه دنیای تنهایی

3 comments:

Cyrus said...

Yes. They are alone coz they wipped something called family off and joined a big one called society. And still they insist on traditions.

Anonymous said...

jaleb bood!! hich vaght hamchin chizi ro too japoni ha ehsas nakarde boodam!!... ettefaghan barax, japonihayi ke doro bare man hastand badeshoon nemiad ke effeye bf o gf dar konand! ... beblakhare hameja hame modelesh hast dige ;)

Anonymous said...

چه جالب. نمی دونستم ژاپنیا این طورین. اینجا دقیقن برعکسه گاهی هم عینن همونطوره. نمیشه فرموله نمود