Monday, March 05, 2007

اینم از داستان تجدید گذرنامه

امروز بعد از مدت یک ماه و بیست روز، دوباره تماس گرفتم سفارت ایران. گفتم که آقا همونجور که گفته بودین من گفتم تو ایران به وزارت امور خارجه زنگ زدن که ببینن چرا این گذر نامه که قرار بود اومدنش یک ماه طول بکشه یک ماه و بیست روزه که نیومده و اونها گفتن که باید شماره ای که شما مدارک رو با اون ارسال کردین بهشون بدیم تا پی گیری کنن. حالا شما لطف کنین اون شماره رو به بدین
آقای خلج: گفتی کی اومده بودی؟
- روزش یادم نیست ولی یک ماه و بیست روز قبل تقریبا
آقای خلج: وایسا الان برات پیداش میکنم
...
آقای خلج: ببین شما پول تلفنت زیاد میشه من خودم پیدا میکنم به شما زنگ میزنم. شماره گوشیت! رو بده
-یاد داشت میکنین
تلفن زنگ میزنه
-بله خودم هستم بفرمایین
- خانوم اسمتون چی بود شما؟ گذر نامه مال خودتون بوده و بچه تون؟
- نه آقا مال خودم بوده... بچه ام کجا بود
- خوب من باز میگردم زنگ میزنم
سه چهار ساعت میگذره خبری نمیشه... خودم دوباره زنگ میزنم
- آقای خلج ببخشین مزاحم میشم این مدارک رو شما پیدا نکردین؟
- خانوم زنگ بزنین داخلی هفتاد و نه بهتون میگن
دوباره قطع میکنم و زنگ میزنم و این بار داخلی هفتاد و نه رو میگیرم کسی بر نمیداره. بعد از ده دوازده باز زنگ زدن اپراتور ژاپنی جواب میده و منو دوباره وصل میکنه به خلج
- اِ... آقای خلج دوباره منو وصل کرده به شما؟
- حتما تو اتاقش نبوده دوباره زنگ بزنین خودش جواب میده
- کی؟ با کی باید حرف بزنم؟
- با آقای وزیر زنجانی
باز زنگ میزنم این دفعه هم ور نمیداره. به اپراتور میگم منو به وزیر جانی وصل کن میگه باشه. بعد از ده دوازده بار زنگ اپراتور جواب میده دوباره... خانوم ببخشین تو اتاقشون نیستن یه مقدار دیگه تماس بگیرین
نیم ساعت دیگه زنگ میزنم و آقای وزیر
زنجانی جواب میده... گوشی رو ور میداره و به زور صدایی میشنوم. میگم الو؟ با صدایی که شبیه به هواره میگه بعله خانوم!!! بفرمایین
- قصه رو دوباره تعریف میکنم. میگه کی اومدین؟ میگم فکر کنم دوازده ژانویه
- میگه صبر کن
- میره و میاد میگه خانوم اونور تو ایران سرشون خیلی شلوغه به ما گفتن شماره به کسی ندیم! ما خودمون پیگیری میکنیم...عرق سردی میشینه روی پیشونیم و حس ششمم میگه که بعد از دو ماه اینها هنوز مدارک منو نفرستادن جایی... و جرات گفتنش رو هم ندارن
- آقا من صفحه های پاسپورتم تموم شده. باید ویزای ژاپن بگیرم و صفحه ندارم بزنن توش... اگه لازم نداشتم که دو ماه پیش نمیومدم پیشتون
- خانوم مگه من گفتم نمیشه! گفتم خودم پیگیری میکنم. حالا ما به شما یه برگه میدیم که ببرین ایران بگین کارتون رو زود تر پیگیری کنن
- برگه رو چه جوری میدین؟ من بیام اونجا؟
- نه... نمیخواد! آدرس داری؟
- آره دارم! همه اطلاعات تو همون فرمها هست
- میگم بفرستن همونجا. خدافظ
دوباره زنگ میزنم سفارت و دوباره به خلج
- آقای خلج من با این آقای وزیر
زنجانی صحبت کردم میگه نمیتونه شماره رو بده. من آقا نگران اینم که این مدارک اصلا ایران نرفته باشه
- آها... خوب؟
- آقا من
صفحه های پاسپورتم تموم شده. باید ویزای ژاپن بگیرم و صفحه ندارم بزنن توش... اگه لازم نداشتم که دو ماه پیش نمیومدم پیشتون
-خانوم من براتون پی گیری میکنم
- من دوباره به شما زنگ بزنم فردا؟
- بزنین خانوم! بزنین
... از خواهرم پیغام میاد. سلام. خوبی؟ من دوباره به وزارت امور خارجه بخش گذرنامه واحد ژاپن آقای خانی حرف زدم... همه مدارک رو زیر و رو کرده و میگه به مشخصات تو چیزی به دستشون نرسیده... در ضمن میگه وظیفه شونه اون شماره چهار رقمی رو بدن به ملت!!!! اگه اون شماره نباشه ما چه جوری پیگیری کنیم؟

...و من میمونم و دوازده هزار و ششصد ین پول داده و دو ماه وقت هدر رفته و پاسپورتی که نیومده. خدا لعنت کنه پاسپورتو و هرکی عرضه انجام دادن کارش رو نداره. خدایا ما رو از شر خودمون نجات بده

3 comments:

Anonymous said...

salam
kamelan darket mikonam
kheyli vahshatnake
in bala ye joori sare manam umade
vaghean khoda ma ro az daste khodemoon nejat bede

محمد said...

سلام.
ما هم برای عمره می خوایم بریم عربستان. با کلی خواهش و تمنا دعوتنامه های سازمان حج و زیارت رو دادم به یک کاروان و راضی شون کردم که تا 5 روز پاسپورت ها رو برسونم بهشون. اما حالا بعد از 1 هفته، با خبر شدیم که پاسپورت خواهر خانمم رو صادر نکردند و نقص داشته. رفتیم پیگیری کردیم، فهمیدیم اونا با اینکه پاسپورت قبلی اش رو جلوی خودمون پانچ و باطل کردند و لاشه اش رو به ما تحویل دادند، این موضوع رو درج نکردند و وقتی قرار بوده پاسپورت صادر بشه، اینا دیدن این خانم داره برای پاسپورت دوم اقدام میکنه در حالی که پاسپورت قبلی اش هنوز باطل نشده!
من واقعاً نمی فهمم این چه وضعیه؟ خوب یه کار رو مثل آدم انجام بدید دیگه.
حالا جالب اینه که پاسپورت ما تو عربستان هم اعتبار نداره و باید ویزا بگیریم. این همه زائر از ایران میره اونجا تازه منّت هم سرمون میذارن عرب ها!
خنده داره!

کوزه said...

آی گل گفتی!! من هم حسابی سر تجديد گذرنامه الان گير کردم!! هر بر ميرم آقای خلج ميگه: فلان مدرک رو دادی؟ ميگم نه! نگفتی که! ميگه بايد بياری!
تا از شش ماه پيش حالا چهار بر رفتم پيشش هر بار ميگه يه چيزی کمه!! حالم به هم ميخوره ديگه وقتی ميبينمش.