Monday, May 09, 2011

بزرگ شدیم

آدم یه موقعی دیگه باورش میشود که بزرگ شده و دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. سه سال گذشته و باور کردنش سخت است... از آخرین زمانی که گذاشتم برای نوشتن اینجا. دو تا کشور عوض کرده ام ، کارم را عوض کرده ام و حرفه ام را هم... و صد البته خودم را.
این را داشته باشید تا این یکی دو هفته هم بگذرد. بعدش درست و حسابی میایم سراغتان.

Wednesday, January 09, 2008

سال نو مبارک

بعله دوهزار و هشت هم از راه رسید و من کم کم وارد دهمین سال دوری از ایران میشم... همیشه این روزها حال و هوای خودشو برام داشته. با اینکه اتفاق خارق العاده ای تو ژاپن نمی افته ولی تعطیلی همیشه برام مزه خودش رو داشته
این روزها دمق هستم سر مسئله ایرانی بودن و اینکه هر روز بیشتر حس میکنم رفتار دور و وریها داره نسبت به ما ابرانی ها عوض میشه. با اینکه شرکت خارجیه و توش همه جور ملیتی پیدا میشه ولی قوانین آمریکا حاکم هستن و این اواخر سخت گیری ها بیشتر هم شده. من جمله اینکه مثلا یه آمریکایی به هیچ عنوان نباید یه ایرانی رو کار آموزی بده یا حتی یه خارجی که میخواد بره ایران کار کنه... چند نفر راه افتادن دور و ور دنیا تو مرکزهای مختلف برای اینکه قوانین جدید رو به همه پرزنت کنن... بارها شده که یه آمریکایی میخواد یه جلسه کارآموزی بذاره و اول جلسه خواسته هر ایرانی تو اتاق هست پاشه بره بیرون... الان آمریکایی ها از ترسشون سلام و علیک درست و حسابی هم نمیکنن. اگه فقط آمریکایی ها بودن مشکل اونقدر نبود ولی کم کم حس میکنی همه یه جورایی فرق کردن. چون این قوانین مال تمامی گرین کارد دارها و خارجی های مقیم آمریکا هم هست...
به همین دلیلها هم ما داریم فرصتها مون رو از دست میدیم. و نگرانیم اینه که دور و وریهایی که با من شروع کردن با سرعت رشد کنن و من به خاطر ملیت نتونم.
نمیدونم تا کی باید قوانین دنیا روی ملیت آدمها برای سرنوشتشون تصمیم بگیره. ملیتی که هیچکس انتخابش نکرده... نه اون آمریکایی و نه من ایرانی... واقعیت دنیا اینه که راهی جز حل این مسئله برای اینکه آدم حقشو بگیره نیست...

Sunday, September 23, 2007

ニュースにだまされるな

شبکه آساهی نیو استار برنامه ای داره به اسم : گول اخبار رو نخورید. من امروز برای اولین بار این برنامه رو دیدم و داشتم تمام مدت با خودم فکر میکردم چطور تا حالا ازش خبر نداشتم... واقعا یکی از اون برنامه هایی بود که تو دل آدم رو به تپش میاورد. در واقع یع میز گرد سیاسیه که موضوع اصلیش سیاستهای ژاپن و تا حدی هم آمریکا و اروپاس. بیشتر مسایل روز. امروز در مورد آبه، نخست وزیر سابق و کسی که احیانا جاش رو میگیره حرف میزدن. یکی دیگه از موضوعاتشون بحث در مورد جنگ عراق که داره به ایران هم کم کم کشیده میشه بود. یه مجری داره برنامه به اسم کاناکو که یه استاد دانشگاهه و کلی هم ظاهرا اطلاعات سیاسی داره و خیلی خیلی هم رک و کوبنده حرف میزنه. واقعا تا حالا یه همچین برنامه ای رو تو ژاپن و از ژاپنی ها ندیده بودم
برای اولین بار بود که خودشون خودشون رو (رسانه های عمومی) رو انتقاد میکردن که چرا وظیفه شون که اطلاع رسانیه رو انجام نمیدن و همه اش دروغ و چرند تحویل مردم میدن. کاناکو یه چند تا مقاله از بزرگترین روزنامه های ژاپن مثل مای نیچی یا نیکی بریده بود و زیر یه سری جاهاش خط کشیده بود و میگفت اینا دروغ محضه و این کسی که اینا رو نوشته از هیچی خبر نداره و باید از کارش بزارنش کنار و از این حرفها
حرف ذیگه ای که میزدن در مورد لایحا هی بود که اجازه داده به نیروی دفاع ژاپن که به ناوهای آمریکایی و اروپایی که تو افغانستان فعالیت میکنن سوخت رسانی کنه. این لایحه داره مدتش تموم میشه و به زودی باید تو مجلس رای گیری بشه که تمدیدش میکنن یا نه... تو این برنامه احتمال زیاد میدادن که دامنه فعالیت های این ناوها دیر یا زود به ایران کشیده میشه و اگه ژاپن بخواد سوخت رسانی رو ادامه بده ناخواسته وارد جنگ علیه ایران میشه و ژاپنی ها خیلی این تهدید رو جدی بگیرن چون جنگی میشه که به این راحتی ها تمومی نداره. و متفق القول بودن که اگه ما میخوایم از مهلکه بکشیم کنار الان وقتشه
یه لینک برنامه رو گذاشتم اینجا. اگه ژاپنی میفهمید و دلتون واسه یه برنامه درست و حسابی لک زده حتما به اینجا سری بزنید

Saturday, September 22, 2007

Tuesday, August 07, 2007

روز مرگی ها و افکار من

ملالی نیست جز دوری شما... و وقتی میگم ملالی نیست منظورم ملالی که ارزش پست نوشتن داشته باشه اس. وگرنه ملال که همیشه هست و ذهن من همیشه به دنبال بهترین راه حل
از وقتی باورم شده که منو به عنوان مهندس مکانیک استخدام کردن یه مقدار دارم به خودم میجنبم و چیزهای جدید یاد میگیرم که باعث میشه خیلی ناراحت نباشم. من جمله یاد گرفتن یه سری سافت ور من جمله انسیس که واسه خودش دنیاییه... اینقدر این اواخر برام جالب شده که دارم فکر میکنم استعفا بدم برم واسه انسیس کار کنم... البته شید اینجا نوشتنش جالب نباشه واسه یه سری، ولی به قول ژاپنی ها: شیتته رو هیتو وا شیتته رو... یعنی اونی که باید بدونه میدونه
این اواخر دارم به این فکر میکنم که واقعا من باید عمرم رو روی چه کاری بذارم. از اون موقع که مخمون کار کرد بهمون گفتن دکتر شو. ما هم خیلی که زور زدیم شدیم مهندس. فرستادنمون خیر سرش تیز هوشان! من هنوز موندم که چه فلسفه ای پشت اینکه تیز هوشان رشته های انسانی نداره هست. ما که تو دبیرستان بودیم همه سالها بجز سال چهارم ریاضی بود و بعد سال چهارم دیگه به خاطر کنکور هم که شده رشته تجربی هست. درست یادم نیست که اصلا انسانی بود یا نبود. الان دارم به این فکر میکنم که بی حکمت نیست که رشته های مهندسی و پزشکی مال جهان سومی هاس و رشته هایی مثل حقوق و مدیریت و یا اقتصاد دست آمریکایی ها یا بریتانیایی ها. حداقل در مورد آمریکا اینجوری میشنوم. در دنیایی که ما توشیم دایره تاثیر گذاری مهندس و پزشک قابل مقایسه با مدیرها یا منجرها نیست. تفاوت به نظرم سر چیزیه که این دوتا قشر باهاش سر و کله میزنن. مهندس با جزییات کار داره ولی منجر در مقام تصمیم گیری با کل مجموعه سر و کار داره. . اینکه ما از بچگی آدمهایی رو که حتما لیاقت و استعداد مدیر خوب شدن رو دارن، علاقمند به این رشته نمیکنیم واقعا جای تاسف داره. مدیریت هم مثل هر رشته دیگه ای تبحر میخواد و سیستمی که مدیرش خوب نیست با داشتن بهترین متخصص ها هم به نظر من هیچوقت موفق نمیشه. مدیریت در مقیاس کوچک میشه مدیریت یه شرکت، یا یه کلان شرکت، و در مقیاس بزرگ میشه مدیریت یه مملکت. اگه از خودتون نگذشته مو علاقمند هستین پیشنهاد میکنم حتما یه مقدار اطلاعات در موردش به دست بیارین و اگه هم نه به فکر مدیر بار آوردن بچه هاتون باشین

Monday, July 09, 2007

残していいものは足跡だけ

پریروز جای همه خالی رفته بودیم کنار دریا. از شانس خوب ما هم بارون گرفت، ولی الحق که بعد از مدتها شهر نشینی حال وهوای خاصی داره دریا... اینور و اونور تابلو زدن که آشغال هاتون رو با خودتون ببرین و کنار دریا نریزین. ولی این یکی دیگه شاهکار بود. روی یه تابلو بزرگ و خوانا نوشته بود
تنها چیزی که اشکال ندارد کنار دریا بذارید و بروید رد پایتان است

Monday, June 18, 2007

انرژی هسته ای از کجا آغاز شد


امروز شبکه آساهی برنامه مستندی در مورد تاریخ فعالیتهای هسته ای ایران و اینکه اصلا ریشه همه این جار و جنجالها به کجا بر می گرده داشت. برای من جدا از حرفهایی که میزد که در بقیه این نوشته بهشون اشاره خواهم داشت یه نکته جالب بود و اون اینکه با اینکه دولت ژاپن نوکر دست به سینه آمریکاس و همه این مسئله رو میدونن ولی مدیا تا حدی سعی میکنن بی طرفانه حقایق رو اون هم از دید دو طرف به گوش مردم برسونن و یه سری از برنامه ها که به ابتکار خودشون و با استناد به مدارکی که منتشر شده از طرف خود آمریکا هم هست ادعا هاشون رو (علیه آمریکا) اثبات میکنن
شخصیت های اصلی این داکیومنتری محمد رضا شاه و فرد که رییس جمهور وقت آمریکا بوده و با تعجب فراوان دیک چنی که همون موقع (سی سال پیش) هم به طور مستقیم مسئولیت مذاکره با ایران رو بر عهده داشته بود. اون موقع که ایران حامی اصلی آمریکا در خاور میانه به شمار میومد و زمان، زمان پس از جنگ ویتنام برای آمریکا بوده، سیاست این کشور به جای حضور نظامی تو کشور های دیگه تقویت کردن قدرت نظامی کشور های دوست به منظور سرکوب یا ترسوندن کشور های غیر دوست بوده. و مخصوصا از وقتی روسیه تمایل خودش رو به داشتن رابطه خوب با دولت صدام در عراق نشون میده آمریکا هم روابطش رو با ایران تقویت میکنه. صحنه هایی از سفر نیکسون هم به ایران در کنار شاه رو نشون میداد... و جوونیهای دیک چنی که شاید اون موقع هم یکی از مهره های اصلی پشت پرده بوده
بعد از اینکه اروپایی ها که فرانسه و آلمان باشن به ایران میان و با ایران و شاه مذاکره در مورد ساخت نیروگاه اتمی رو آغاز میکنن، آمریکا که خودش رو از قافله عقب مونده میبینه از تمایل شاه به خودش شستفاده میکنه کار ساخت نیروگاه به اونها واگذار میشه و حتی با تقاضای شاه برای خرید پیش رفته ترین هواپیماهای نظامی آمریکا هم موافقت میشه. مدارک سری که از طرف سی آی اِی و بعد از اینهمه سال منتشر شده همه حاکی از این بود که شاه در همون موقع هم تمایل و قصد تولید سلاح اتمی داشته و آمریکا هم با وجود مطلع بودن از این قضیه با ساخت نیروگاه اتمی موافق بوده و حتی خودش پیش قدم شده. علتش هم شاید این بوده که با اعتمادی که به شاه داشتن و با تقویت ایران به عنوان قدرت اول منطقه میخواستن تسلط بر مابقی کشورها رو به دست بگیرن. کشورهایی که همه بدون استثنا بعد از این سی سال دوستهای مخلصش به شمار میرن!
اولین متخصصان ایرانی که در زمینه انرژی اتمی آموزش دیدن در واقع دانشجویانی بودن که در ام-آی-تی و به درخواست دولت آمریکا از این دانشگاه پذیرفته شدن. اینها نسل اولی بودن که به ایران برگشتن و توی این مسیر قرار گرفتن. حتی عکس سی سال قبل این گروه رو هم که عکس رنگ و رو رفته ای بود با همون موهای فر فری و پف کرده و شلوارهای دم پا گشاد که تو خیلی فیلمها و عکس های قدیمی زمان شاه دیده میشه نشون دادن
مصاحبه ای با یکی از ایرانی های کله گنده قدیم که آخرش نفهمیدم چه کاره بوده ولی از عکسهاش با شخص شاه به نظر میومد آدم کلیدی بوده ،داشتن که ادعا میکرد اونهایی که در حال حاضر گرداننده های سیستم اتمی ایران هستن در واقع نسل سومی هستن که توسط نسل دوم دانشجوهای فارغ التحصیل اِم آی تی تربیت شدن
نتیجه ای که برنامه نهایتا گرفت این بود که در واقع چیزی که آمریکا الان باهاش مخالفه و حتی به قیمت جنگ هم که شده میخواد جلوش بایسته خونه ایه که به دست خودش بنا شده ولی چون الان ایران کشور دوست به شمار نمیره حقی هم برای حتی استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای براش قایل نیست. این سیاست دوگانه آمریکا در قبال کشور های دوست و غیر دوست باعث ایجاد عدم اعتماد در دنیا در برابر دولت و سیاستهای آمریکا شده. سیاست دوگانه ای که چه در مورد بر سر کار آوردن طالبان و برکنار کردنشون و چه در مورد صدام و اعدامش و در خیلی موارد دیگه از جمله حمایت و ترد کردن دولت خود گردان فلسطین مشهوده. انگار دنیا بازیچه ایه که هرموقع بخوان به سمتی که بخوان هدایتش میکنن و مابقی دولتها هم چاره ای جز دنبال کردن کور کورانه ندارن
آمریکا با نظر من کشوریه که اگه تا دیروز با کشوری پدر کشتگی هم داشت، امروز که منفعت ایجاب میکنه که باهاش ارتباط داشته باشه دست دوستی به سمتش دراز میکنه و فردا اگه در توانش و به نفعش بود تیشه به ریشه اش میزنه. دشمن دیروز، دوست امروزه و اعدامی فردا