Thursday, August 25, 2005

Arab and Persian...

یکی دو روز پیش یه نوشته تو یکی از بی لاگ ها دیدم به علاوه مسایلی که این چند روز اتفاق افتاده باعث شد این رو بنویسم. اوایل که اومدم واقعا هیچ حسی نسبت به هیچ ملیتی نداشتم جز آمریکایی ها اونم به خاطر اون همه قصه که اون همه سال تو گوش ما خونده بودن. خانواده من هم نه اهل ماهواره بودن نه اون موقعها مثل این روزها اینترنت رواج داشت. ما همونهایی هستیم که بهمون میگن نسل انقلاب. بعد از اومدنم انواع و اقسام آدمها رو دیدم.اوایلش سخت می تونستم با غربی ها رابطه بگیرم شاید به خاطر اینکه به نظرم خیلی بی ادب می اومدن! با اونهمه تعارف بازی ها و با کنایه حرف زدنها که یاد من داده بودن خیلی برام سخت بود که ببینم وقتی اولین بار با غربی حرف میزنم خیلی رک شروع می کنه به انتقاد از ایران. اون موقعها اطلاعات زیادی نسبت به کشورهای مختلف هم نداشتم ولی اگه کسی اینجوری برخورد می کرد منم خیلی حق به جانب هرچی در مورد کشور طرف می دونستم می ذاشتم کف دستش که خیلی روشو زیاد نکنه! به هر حال واقعیت اینه که هیچ جا مدینه فاضله نیست. اون موقع ها کسایی که خیلی استیل زندگیشون شبیه ما به نظر می رسید همین عرب ها بودن. اوایل بیشتر چیزهای خوبشون جلب توجه می کرد. گرمی شون و مهمون نوازی شون. اینکه خواه ناخواه هوای ما ایرانی ها رو داشتن (شاید دختر بودن هم بی اثر نبود)... بعد البته وقتی بیشتر باهاشون گرم می گرفتم بیشتر می فهمیدم اکثرشون چقد نکبت هستن! بی جرعت و پر از ادعا!! اوایل من هم خیلی برام کثر شاًن داشت بهم بگن عرب ولی بعد یه مدت برام معلوم شد اشکال از کجاست! اشکال از خودمونه. واقعیت اینه که اگه یه عرب باشی خوب می تونی فرق بین عرب و ایرانی رو تشخیص بدی ولی اگه یه غربی یا آسیای شرقی باشی حالا هر چقد هم برات توضیح بدن که عرب و ایرانی فرق می کنه نگاه می کنی می بینی اولا که همه این کشورها کنار هم هستن از یه جور الفبا استفاده می کنن کلی کلمه مشترک دارن یه دنیا آداب و رسوم مشترک دارن و یه عالمه اخلاق مشترک. قیافه هاشون هم که مثل همه
آره گذشته هامون فرق می کنه ولی مرزها تو دنیا دیگه مرزهایی که قدیمها می گفتن نیست. الان به نظر میاد یه چند تا کشوربیشتر تو دنیا نیست. شمال آمریکا، جنوب آمریکا، شرق آسیا، آسیا، روسیه، خاورمیانه، اروپا، آفریقا. شما انتخاب کنین می خواین جزو کدوم باشین
ما ملت از اینجا رونده و از اونجا مونده ای هستیم. از عربها عرب تربه نظر میایم ولی باهاشون مثل کاردو پنیر. نه قیافه غربی ها رو داریم نه عادت هاشونو ولی خودمون رو می کشیم براشون. بابا بیان خودمون باشیم. اگه کسی به من علاقه پیدا کردو خواست بیشتر از من بدونه اون وقت می تونم بیشترتوضیح بدم و اون وقت اونم با علاقه گوش میده وگرنه تو این دنیای پر هیاهو کی چه فرقی براش می کنه که من عرب هستم یا فارس. و واسه من چه فرقی می کنه که بهترین دوستم ایرانیه یا عراقی یا هر جایی دیگه. تا وقتی که اون منو دوست داره و من اونو. اصلا کی انتخاب کرده که میخواسته کجا به دنیا بیاد! تا حالا به این فکر کرده بودین که مثلا اگر جرج بوش تو قم به دنیا اومده بود چی می شد؟ مگه کسی از شما پرسید که میخوای کجایی باشی و بعد تو این دنیای بی حد و مرز انداختت دقیقا تو اون تکه این کره خاکی؟اگه به جای اینکه از رو کره زمین نگاه کنیم، از بالاش نگاه کنیم خیلی چیزها عوض میشن. آسمونی میشیم... اون وقت دیگه دو تا کشور بیشتر وجود ندارن. کشور زمین و گنبد آسمون. آسمونی باشیم

4 comments:

Anonymous said...

سلام
به نکته بسیار مهمی اشاره کردی و کاملا بانظرت موافقم.
برای اولین باره که وبلاگ زیبایتان را می بینم
زیبا می نویسید

Cyrus said...

Hi.
Nice post.
However, I wanted to say that:
1- Your post is in contrast to what you've written as a comment in my blog.
2- I can not be in agreement if you judge arabs that way. How do you know that they are timid or whatever? You are opposing your post, you know.

Cyrus said...

BTw, I agree with the idea of the countries. Nice idea.

myself said...

Meysam:
Thanks for the comment. Glad you liked the blog. I visited yours too. That't great too.

Cyrus:
I have not been talking about Arabs all over all... The points I've mentioned about Arabs are about the guys I have seen so far.
All what I wanted to say was that we in fact have a lot of common things with Arabs and if a Japanese or a western sees no difference between Persians and Arabs it's not his/her fault.