Saturday, July 08, 2006

Me Myself & I

تایتلی که این پست داره در واقع تایتل یکی از موزیک های بیانس هست که جدا از علاقه ای که به این موزیک دارم به خاطر ارتباطش با پست این دفعه انتخابش کردم... این هفته یکی از هفته های جالبی بود که این اواخر برام بیشتر از گذشته اتفاق می افته... با تمام شناختی که از خودم دارم بعضی حوادث یا موقعیتها منو بیشتر از پیش به خودم میشناسونه... و باز به این نتیجه میرسم که آدم حتی برای خودش هم تا حد زیادی ناشناخته اس چه برسه برای دیگران! این هفته یه میتینگ داشتیم با یه سری آدم به شدت کار درست که از این ور و اونور دنیا جمع شده بودن و در مورد یه سری جهت گیری های آینده شرکت باهم بحث میکردن. من بیشتر برای این اونجا بودم که شاهد این جور بحث ها باشم ولی هرچی بیشتر میگذشت چیزی که برام جالبتر میشد این بود که چقدر آدمهایی مثل امثال من تو مقیاس دنیا و شرکتهایی که سهم حتی خیلی کوچکی توی آینده اقتصادی و سیاسی دنیا دارن کوچک هستن! همیشه این جور مواقع نصیحتی که یه بنده خدا چهار پنج سال پیش به من کرد یادم می افته که میگفت ناعمه وقت تلف نکن... آدمها تا طرفهای سی سالگی وقت دارن هرجور که هست خودشون رو بسازن... بعد از اون دیگه کسی علاقه ای به این که خرج کنه برای اینکه تو کار یاد بگیری نداره... از سی سال به بعد وقت کاره و هر گلی به سر خودت زدی تا اون موقع زدی،زدی. نزدی شانس دیگه ای نیست. آدمهایی که این دفعه اومده بودن هر کدومشون واقعا کسی بودن برای خودشون و این به من این رو تداعی میکرد که من وقت تلف کرده زیاد تو زندگیم داشتم! وقت زیادی برای اینکه خودم رو بسازم نمونده و تیک تاک ساعت تمومی نداره
یه اتفاق جالب دیگه اینه که یه سری پیدا شدن که بعضی هاشون حتی بدون اینکه منو یه بار دیده باشن فکر میکنن من آدمی هستم که فقط برای سرنوشت و زندگی خودم ارزش قایلم! و اگه این حرف درست باشه هم حتی! دارم حس میکنم که تمام این تلاشی که در جهت پیشرفت خودم کردم در مقایسه با خیلی ها هیچ بوده
واقعیت اینه که آدمهای مختلف در مورد من نظرهای خیلی متفاوتی دارن. و همیشه شنیدن این نظر ها برام خیلی جالب بوده به این دلیل که یه بعدهایی از خودم که خودم هیچ وقت در موردش دقت نکرده بودم یا حداقل رفتارهایی که بدون اینکه اصلا خواسته باشم یه تصویر خاص ازم درست کرده رو بهم نشون میده
یه سری آدم هستن که فکر میکنن من خیلی تعارفی هستم و خجالتی، یه سری فکر میکنن خیلی خوش مشرب و اهل بگو بخند هستم. یه سری میگن خیلی خشن و ترسناکم. یه سری میگن جدی ام. یه سری میگن بخشش ندارم ... یه سری میگن زیادی صبورم ... و من وقتی همه اینها رو میذارم کنار هم قبل از اینکه بشینم فکر کنم کدوم من هستم و کدوم من نیستم فرض رو بر این میذارم که همه اینها من هستن و فقط موقعیت های مختلف لازمه که آدم ابعاد مختلف خودش رو نشون بده

4 comments:

Cyrus said...

All you have to do, is to be yourself. That´s all.

Anonymous said...

baba naemeh bikhial!!
age to vaghte talaf karde too zendegit ziad dari pas man chi begam?!?!...
adame khoda too donya ziade, hamishe ham dast balaye dast ziad boode, adam kheili delesh mikhad ke kar dorost bashe vali har chi ham zoor bezane baz kameltarin nist, khob tabiish ham hamine, chon hame kas estedade hame kar ro nadaran...
poste ghashangi bood... faghat ye chizi! age khasti ye bar ham az karet begoo, hich tasavori az karet too zehnam nadaram!

myself said...

--I have no particular talent. I am merely inquisitive.

--It's not that I'm so smart , it's just that I stay with problems longer.

Albert Einstein

Anonymous said...

man khoddam vaghte talaf karde ziyad daram ke natijeye on ham bedast ovordane koli tajrobeh ast pas in be on dar ... fekr mikonam dar ye jambandi bayad bebini cheghadr ba tavajo be inha az zendegit rezayat dari gahi in vaght talafi-ha mitone mojebe rezayat ham bashe ...
darzemn cheghadr khob ke dari miyaii invara . fekr konam safaret kari bashe va ghaedatan miyaii london ke moteasefane man onja zendegi nemikonam ke betonam to ro bebinam . amma behet tosiye mikonam ke hatman 2-3 ja beri yeki british museum . national gallery .va agar tonesti greenwich .
bidar