Thursday, October 26, 2006

از دست این ژاپنی ها

آقا دیگه بعضی موقع ها این احتیاط بازی های ژاپنی ها آدم رو کلافه میکنه... با اینکه مدتهاس سعی کردم صدای بلند گوی توی اتوبوسها، صدایی که از بلندگوی پله برقی ها پخش میشه و غیره و غیره رو نشنیده بگیرم ولی این اصطلاح معروف "گُچویی کوداسای" که به ژاپنی یعنی مواظب باشید بعضی مواقع اعصابم رو بد جور میریزه به هم. اینقد میگن این کار رو نکن اون کار رو نکن و مواظب این واون باش که به نظر میاد احتمال خطا به صفر درصد میرسه... تو این منطقه ای که ما هستیم راننده های اتوبوس داخل شهری هر دفعه که توقف میکنن قبل اینکه دوباره شروع به حرکت کنن باید راست و چپ رو کامل چک کنن. حالا این چک کردن که کار بدی نیست ولی دیگه چرا با اون صدای نکره ات توی بلندگو میگی که دارم چک میکنم!!! خب من چکار کنم که تو داری راست و چپت رو چک میکنی؟!باور کنین عین حقیقت رو میگم. راننده وقتی طرف چپ رو نگاه میکنه میگه " هیداری {سمت چپ} اُکی" بعد طرف راست رو چک میکنه و دوباره تو بلندگو میگه " میگی{سمت راست} اُکی" و بعد راه میافته. حتی من یه بار با گوش خودم شنیدم که راننده بعد از راست و چپ گفت " شیتا اُکی" یعنی پایین هم اُکی بود!!! آخه تو زیر اتوبوس رو چه جوری چک کردی مرتیکه!!!آدم دیگه چی بگه؟
بگذریم و بریم سر اصل مطلب. بالاخره ما یه استخر به عمق پنج متر پیدا کردیم! هر جا میرفتیم میگفتن چون احتمال غرق شدن وجود داره دیگه استخر عمیق درست نمی کنن مگه برای مسابقات حرفه ای. اما بعد هفت سال یه جا رو پیدا کردیم که اتفاقا وابسته به شهر داری هم بود و استخر پنج متری داشت و آدمهای معمولی مثل ما رو هم میذاشتن توش شنا کنن. اولش کلی یکه خوردم که ژاپنی اون اخلاق محتاط بودنش رو چی شده که از دست داده که یه شهر داری ور میداره یه همچین مرکز ورزشی رو درست میکنه بعد هم میذاره هرکی دلش میخواد بره توش... خلاصه رفتیم توش رو هم دیدیم. یه چیزی حدود سه چهار تا نجات غریق چهار تا گوشه این استخر رو مدام میپاییدن. نه اینکه بشینن یه گوشه بپان ها! تمام مدت درست کنار استخر وایساده بودن و چشم از استخر ور نمیداشتن... تو اون مدتی که من اونجا بودم سه چهار بار بهم تذکر دادن که این کار رو بکن و اون کار رو نکن... بعد هم تمام وقت چهار چشمی زل زده بودن به چهار تا و نصفی آدم توی استخر... یاد بچگی خودم افتادم که یه بار داشتم تو استخر عمیقی که اولین بار بود مربی بردبودمون توش، شنا میکردم و نزدیک بود غرق بشم چون مربی هنوز بهمون نفس گیری یاد نداده بود. من سرم توی آب بود و وقتی سرم رو آوردم بالا دیدم به جای اینکه به گوشه استخر رسیده باشم سر از وسط استخر در آوردم. یه دونه نجات غریقی که تو استخر بود چون روی پله ها نشسته بود نتونست به موقع به دادم برسه و مربیمون از هول پرید تو آب که نجاتم بده ولی چون نجات غریق نبود و بلد نبود که چیکار باید بکنه بیشتر منو میکشید زیر آب. و نجات غریقه که به جای مایو شلوارک و بلوز تنش بود به زور خودش رو رسوند به مربیه و منو از چنگش کشید بیرون. و میتونین تصور کنین که تمام بچه های اون دور و وربجز جیغ زدن کاری از دستشون بر نمی اومد و الحق که خوب از عهده این یکی بر اومده بودن... به هر حال ما از اون واقعه جون سالم به در بردیم و خدا رو کلی به خاطرش شکر کردیم! ولی اینجا کی واقعا میتونه یه همچین تجربه شیرینی از شنا یاد گرفتن داشته باشه... زندگی همیشه همونجوریه که بوده و همونجوری هم خواهد بود. اتفاق غیر مترقبه به ندرت می افته و بعضی مواقع آدم دلش لک میزنه واسه یه ذره شوق و شور و تپش تو زندگی

4 comments:

Anonymous said...

bazi vaghta zendegi kheli yeknavakht mishe hale che tu japan
che iran va che har jaie dige
bazi vaghta mazerat mikham adam delesh lak mizane bara buielajane jubaie junub shahre tehran
va vaghean hich ja vatane adam nemish nazare shoma chei naemeh khanum?

Cyrus said...

You are definitely right my friend. It happened to me several times when I was there in Japan. The driver is kind of reporter. Left,right, go, stop, no request for stop, ....
It is a part of their job you know. They have to do it...

myself said...

کاملا با نظر شما موافقم. قبل تر ها فکر میکردم به هیچ عنوان نمیتونم برگردم دوباره ایران زندگی کنم ولی الان حس میکنم با یه سری شرایط برگشتن اونقدر ها هم بد نیست. آدم باید ببینه از زندگیش چی میخواد. یکی مثل من یه موقع میخواد که خودش تصمیم گیرنده زندگی خودش باشه، یه موقع میخواد هرچه سریع تر و با زحمت کمتر پله های پیشرفت رو یکی یکی بره بالا، یه موقع هم فقط میخواد تو اون شلوغی تهران تو خیابونهایی که متعلق به خودشه قدم بزنه... زندگیه و فراز و نشیب های روحی که به آینده آدمها جهت میده

Unknown said...

خیلی خندیدم مخصوصا به رانندهه خیلی باهاله کاش ایرانم راننده میگفت چپ بازدید شد راست بازید شد پایینم اوکی

اونوقت که اتوبوس منفجر میشه